سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، زنده ای میان مردگان است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :97
بازدید دیروز :178
کل بازدید :793757
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/6
10:32 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

شاید این غصه مرا

بعد تو دیوانه کند

که قرار است کسی

موی تو را شانه کند ...

متین شریفی

.....................................

عشق فقط رمانتیک بودن

روشن کردن شمع

سر میز شام و دست در دست هم قدم زدن نیست

در واقع عشق حقیقی یعنی یک عمر

همدلی ... تعهد  و اعتماد

.....................................

شجاع ترین فرد کسی است که اول عذرخواهی میکند

قوی ترین فرد  کسی است که اول گذشت میکند

خوشحال ترین فرد کسی است که اول فراموش میکند

.........................................


  
  

زندگی بوی خوش نسترن است

بوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و تو

زندگی خاطره است

زندگی خنده یک شاپرک  است

بر گل ناز

زندگی رقص دل انگیز

خطوط لب توست

زندگی شیرین است ....

سهراب سپهری

..........................................

اینجا و آنجا ندارد

تمام داشته ها و نداشته هایم به دو حرف ختم میشود

تو .....

.................................

هرچه در زندگی بیشتر شاد باشی درهای موفقیت بیشتری به رویت باز میشود

و موهبت های بیشتری نصیبت میشود

فقط خودت مسئول زندگی ات هستی

وقتی فرکانس ذهن خود را بر شادی و امید تنظیم کنی نیرومندترین انرژی کائنات هم قادر نییست

آن را از تو پس بگیرد ....

......................................


  
  

عشق داغیست

که تا مرگ نیاید نرود

هر که بر چهره از

این داغ نشانی دارد ...

................................

غروب های پاییز خواستنی تر ین

خواستنم میشوی

غروب یعنی سرکوب کردن جای خالی ات

بر سر این دل محتاجم ...

.................................

گاهی باید رد شد باید گذشت

گاهی باید در اوج نیاز نخواست

گاهی باید کویر شد و باهمه تشنگی منت هیچ ابری را نکشید

گاهی برای بودن باید محو شد باید نیست شد

گاهی برای بودن باید نبود

گاهی باید چتر را برداری و رهسپار کوچه هایی شوی 

که مدتهاست هیچ رهگذری از آن عبور نکرده است

گاهی باید نباشی

سید علی صالحی

...........................................

هیچ انتظاری از هیچ کس ندارم

و این

نشان دهنده قدرت من نیست

مسئله

خستگی از اعتمادهای شکسته است ..

......................................


  
  

عشق مراقبت میخواد

مراقب عشقتون باشید

عشقی که بین روزمرگی گم بشه

دیگه پیدا نمیشه

میمیره

............................

گاهی باید خیلی مواظب بود

صادق بودن خیلی خطرناکه

.........................

آری

برای شنا کردن در جهت مخالف جریان آب

قدرت و جرات لازم است

و گرنه

هر ماهی مرده ای

میتواند همسو با جریا ن آب شنا کند

...................................

تغییرات مردها همیشه از درونشون شروع میشه

اما تغییرات زنها همیشه از بیرون

اولین کاری که یک زن در زمان غصه خوردن انجام میده

عوض کردن ظاهرشه ...

..............................


  
  

یه روزایی بود گلهای شمعدونی و حسن یوسف اکثرا تو همه خانه ها دیده میشد مخصولا تو ایوان وکنار پنچره های مادربزرگا

الان به گلفروشی ها که میری منظورم  گل فروشی های گلدانی به سبک قدیمه ... بیشتر از هر چیزی گلدونای کاکتوس کوچک

و نقلی و قشنگ و با  تنوع بسیاری دیده میشود که خیلی هم گران هستند .. گل های کاکتوسی که معمولا هفته ای یا هر ده روزی یکبار به آب نیاز دارن .. این موجودات صبور و کوچک و قشنگ که وقتی کنار هم قرار میگیرند آدم یاد مهد کودک میفته با او ن بچه های فسقلی و نقلی و قشنگ و دوست داشتنی ...

یک گلدون شمعدونی و چند تا کاکتوس کوچولو و کنار هم گذاشتن بودم هر دو روز یک بار به گلدون شمعدونی آب میدادم و وقتی کنارش به کاکتوس نگاه میکردم میگفتم اینکه آب نمیخواد ... هی به شمعدونی آب میدادم به کاکتوس آب نمیدادم ...

 یه روز وقتی به شمعدونی مغرورم که گل هم داده بود آب میدادم و نازشو میکشیدم و با هاش حرف میزدم چشمم به کاکتوس کنارش افتاد که چند هفته است  بهش آب نداده بودم درحالیکه آب دستم بود .. و دیدم که کوچولوی نازم زرد شده و پژمرده ..

یک لحظه دلم شکست ... بهش آب دادم ولی دیگر درست نشد ... خیلی ناراحت شدم ... شمعدونی مغرور با گلهای قرمزش داشت بهم نگاه میکرد و کنارش ...

از این همه بی توجهی و نادانی خودم ... ما آدمها همه همینطوریم ... به اونایی که کم توقعن .. بیصدان ... هیچی ازمون نمیخوان

کمتر توجه میکنیم .. عوضش همیشه ناز اونایی رو میکیشیم که پرتوقعن .. اگر بهشون نرسی ... اگه ندی ... محبت نکنی ..همه خودشونو ازت دریغ میکنن ... این دو تا گل کنار هم بودن ... هر دو به آب نیاز داشتن یکی بیشتر یکی کمتر ... ولی من کمترین را از اون که کمتر میخواست دریغ کردم .. وقتی یادم میاد .. وقتی داشتم به شمعدونی آب میدادم و به بهانه اینکه کاکتوس نیاز به آب نداره بهش بی توجه بودم  صدای آبی که به گلدان شمعدونی میدادم با کاکتوس کوچولوی بیچاره ام چه کرد ؟؟؟؟ اون که زبون نداشت بهم بگه آب ؟؟؟ منم آب میخوام فقط چند قطره ؟؟؟

وقتی داشتم برگهای شمعدونی رو ناز میکردم با هاش حرف میزدم و آبش میدادم ... کاکتوس کوچولوی تنها و تیغ دار که هیچ گاه لمسش نکردم  به خاطر تیغشاش ، نگام میکرد ولی من ؟؟؟؟ شاید بیشتر از بی آبی بی محلی و صدای همون آبی که به شمعدونی میدادم زرد و پژمرده اش کرد ...

بهش آب دادم .. باهاش حرف زدم ...ولی خوب نشد .. سبز نشد ... فقط با نگاه خسته  و غمگینش با تیغ هاش که هنوز تیز بودن نگام میکرد ...

حتی کنار شمعدونی جوان و زیبا و شادابم چقدر بد دیده میشد ...

برش داشتم ... و گذاشتمش کنار ...

ما آدمها با آدمهای اطرافمان هم همین رفتار  را داریم .. بعضی ها در ظاهر زیبا نیستند .. خوش سر و زبان نیستند .. صبورند ... هر چه میکنی تحمل میکنند ..  دم نمیزنند .. چیزی نمیخواهند ... فقط نگاه میکنند ولی باز هم دوستتان د ارند .. حتی اگر سالیان سال تولدشان را یادت برود ؟؟ سالیان سال حتی کوچکترین چیزی برایشان نخرید ؟؟ با احترام با آنها برخورد نکنید باز هم دوستتان دارند ... تا وقتی زرد نشده اند تا وقتی پژمرده و بیمار نشده اند ما آنها را نمی بینیم ... این اشخاص اکثرا  افراد درجه یک خانواده ما هستند ..

پدر .. مادر .. خواهر .. برادر ... همسر .. گاهی حتی فرزند ... حتی مادر شوهر پدر شوهر و حتی حتی خواهر شوهر ... چه اشکالی دارد ؟؟؟

گاهی  دلخوشی راضی بودن و آرامش دوستانمان ، همکارانمان ، بقال سرکوچه حتی سوپور محله مان از خوشحالی و رضایت خاطر و آرامش افراد درجه زندگیمان بیشتر میشود ...

مهمتر از این افراد میشوند ..  چون میدانیم اگر به دوستانمان همکارمان حتی بقال سر کوچه مان با احترام برخورد نکنیم تردمان میکنند ولی عزیزانمان اینگونه نیستند ... افرادی که اگر یک روز نباشند خلاشان زندگیمان را در هم می پیچد .. ولی ما ...

بیایید بیشتر به آدمهای مهم زندگیمان بها بدهیم ..

 کاکتوسهای بی توقعی که همه زندگی ما هستند ...

 


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...