سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای بندگان خدا، برادر باشید ! مسلمان، برادرمسلمان است، به او ستم نمی کند، او را وا نمی گذارد و او راتحقیر نمی کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :39
بازدید دیروز :116
کل بازدید :793055
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/1/31
9:58 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

به جنگ که فرک میکنم زخمی میشوم !!!

به کویر که فکر میکنم  ترک برمیدارم !!

به آسمان که فکر میکنم  پایین می افتم !!!

و هر وقت به جنگل می اندیشم ..

گله ای از گوزن ها از رویم رد میشوند !!

جرات فکر کردن به تو را ندارم...

دریا نام عمیقی است  برای یک معشوق

و من هیچوقت شناکردن بلد نبوده ام !!!

 

بابک زمانی

 


  
  

 

با صدای ملایم زنگ گوشی از خواب بیدار شد

پس از آماده شدن، دید هنوز همسرش بیدار نشده

آهسته خم شد و مثل همیشه صورتش را بوشید و آروم گفت

عزیزم دیرت میشه ، من رفتم

هنگام رفتن در اطاق بچه ها رو زد

-          بچه ها بیدار شین، امروز خیلی کار داریم

چون هر دو شاغل بودند، فرصت خوردن صبحانه در خانه را نداشتند.

در طول کار چند پیام رد و بدل شد

-          سلام عزیزم خسته نباشی، دیرت نشد؟ خواب مونده بودی

-              فدات شم. خوبی؟

نزدیکی های ظهر بود به همسرش زنگ زد

-          چطوری گلم، من یه کم دیر میام. چیزی لازم نداری؟

-          نه ، اتفاً منم باید یه جایی برم کمی دیر میرسم

هر روز از این پیام ها و گفتگوها رد وبدل میشد.

ساعت 8 شب را نشان می داد

دیگه داد بچه ها در اومده بود

-          بابا مردیم از گشنگی

کت و شلوار قهوه ای سوخته با پیراهن و کفش ست، دم در ایستاده بود

زن با عجله پایین اومد با یه آرایش ملایم 

مرد یه لحظه زیر چشمی نگاش کرد

زن، صورتش گل انداخت مثل همیشه

انگار برای اولین بار بود همدیگررو می دیدند

یه نجابت دخترانه همراه با شیطنت دخترانه تو میانسالی؟

بعد شام ، خونه دور هم نشسته بودند.

یکی از بچه ها همراه با یه کیک وارد شد و صورت مامان را بوسید وبه شوخی گفت

دختر روزت مبارک. دوست دارم

اون یکی هم یه کادویی دست مادر داد و اونو در آغوش کشید

یه عروسک ؟؟؟

پدر برخواست و یه پلاک قلبی شکل را به گردن همسر بست و از پیشانی اش بوسید

-          عزیزم روزت مبارک، از اینکه در تمام این سالها در کنارم بودی ازت ممنونم

یه پلاک تو تیکه بود

روی هر قطعه اول اسمشون نوشته شده بود

د-ل

عکس دل با حروف دل، چه تناسب عجیبی

بچه ها هر کدوم به اطاقشون رفتن

همسر توی آشپرخونه مشغول بود

پدر رفت و از پشت بغلش کرد و از شونه اش بوسید

بازم صورتش گل انداخت

برای این دو، تمامی صحنه ها هیچ تکرار و یکنواختی نداشت

-          من رفتم بخوابم. تو هم بیا ، فردا دوباره خواب میمونی

در باز شد

یه اطاق با رنک دیوار یاسمنی ملایم، با نور کم

درو بست , تا خواست یه قدم جلو بردارد

دید مرد با یه آغوش پر گل مریم و رز مقابلش ایستاده

-          جانم، نفسم, عمرم, عشقم – اینم کادوی مخصوص تو

گل رو گرفت و عمیق بوش کرد و آروم کناری گذاشت

و با بغضی عجیب خودش را به آغوش مرد انداخت و گریه ...

هر دو گریه می کردند

مرد گفت:

روزت مبارک عزیزم. تو صمیمی ترین و وفادار ترین همراهم بودی.

بنظرم زن یعنی زیباترین نقاشی

و تو واقعا زیباترین نقاشی خلقت بودی برای من

دستش را گرفت و گوشه تخت نشستند

نیازی برای صحبت نبود

چون در طول سالیان دراز این دو نفر 6آنقدر به هم نزدیک بودند که از فاصله زمانی و مکانی خیلی دور

می توانستند ذهن هم رو بخونند.

مرد گفت:

-          مهربون ترین کسم، از اینکه در کنار هستی ممنونم

-          تو تنها کسی هستی که در میان هیاهوی زندگی بهم آرامش میدی

-          تو تنها کسی هستی که منو می فهمی

-          تو واقعا زیباترین نقاشی هستی، میدونی که آدم هر چه قدر به یه نقاشی نزدیکتر بشه میتونه بهتر زیبایش رو ببینه

-          تو ... تو ... بهترین بهونه زندگی منی

-          بعضی وقتا به این فکر می کنم اگه تو نبودی چی میشد. من چه جور آدمی می شدم.

-          بچه هامون آینده شون چی می شد

-          از خدا خواستم هیچ وقت منو بدون تو ، تو این دنیا به امتحان نکشه

-          روز بی تو و شب بی تو اصلا معنی نداره

-          اگه یه روز نباشی به خدا من میمیرم

یه لحظه متوجه شد زن سرش را گذاشته تو سینه اس و خوابش برده

یه چیزی یادش افتاد

نجوا

سرش را نزدیگ گوش زن آورد و آهسته نجوا کرد

-          دوستت دارم و اسمش را چندین بار آهسته تر نجوا کرد.

...

صبح شده بود. دوباره صدای ملایم زنگ موبایل، اعلام بیدار باش بود

زن با عجله از جایش بلند شد. یه خستگی عجیب و کوفتگی در تنش احساس می کرد

از همه جا بی خبر خودش را سر کار رساند

...

در مکانی دیگر مرد با زحمت تمام چشمانش را باز کرد

سرش گیج میرفت

چشمانش سیاهی می رفت

افراد پیرامونش را نمی شناخت

اینجا کجاست؟

یعنی همش خواب بود

دوباره سایه نحس جدایی ...

...

خبر پیچید...

بعد چند روز، زن روی صندلی نشسته بود

باران اشک از گونه هایش سراریز بود

و در مقابل

داخل اطاقی با دیوارهای عایق بندی شده و سفید

مردی ژولیده با موهای پریشان گوشه ای نشسته بود و با انگشتانش روی زمین مدام اسمی را می نوشت

سرش را برگرداند

زن را شناخت و با صدایی مرده وار گفت :

اومدی ... هارداسان عزیزیم (کجایی عزیزم)

 

 


  
  

حواسمان باشد

آدمهایی که با نشاط و قوی به نظر میرسند و شکایتی نمیکنند

از همه ی ماخسته تر و بی پناه ترند ...

آدمهایی که بی توقع و افراطی محبت میکنند

وهوای دیگران را دارند بیشتر از بقیه محتاج حمایت و محبت اند !!

آدمهایی که در کمال انسانیت و عشق

گوش شنوای دردهای دیگرانند

بیشتر از همه دردهای ناگفته دارند ..

و آدمهایی که محکم اند و همه مان تصور میکنیم

" به  هیچ کس نیازی ندارند " از همه ی ما تنهاترند .....

کاش دنیا کمی عادلانه بود ..

اینجا هر چه آبرودار تر و با گذشت تر باشی

هر قدر نجیب تر و با وفاتر ..

هر چه معصومتر و بی آزار تر ...

محروم تر و بی پناه تری !!!!!

 

.........................................................

پ .  ن : به نظرم همونقدر که دوستت دارم جمله قشنگیه ... "" هنوزم دوستت دارم """"  غمگین ترین  و تلخ ترین جمله دنیاست ..!!!

 


  
  

خیال کن مرده ام ، خیال کن مرده ای ، خیال کن مرده است ...

بعد تماشا کن جای خالی مرا..جای خالی خودت را .. جای خالی او را ...

بعد کمی گریه ... بعد چه ؟؟؟

دلت میخواست چه بگویی درباره ام ؟؟

چه بگویند در باره ات ؟؟؟؟

چه بگویی در باره اش ؟؟؟

همان ها را بنویس ..

دوست داشتی چه کار کنی برایم ؟؟؟

چه کار کنم برایت ؟؟؟

چه کار کنی برایش ؟؟؟

همان کار ها  را بکن ...

صبر نکن بمبرم ... بمیری .. بمیرد ...

به این کلمه ها خیره شو ..

او مرد ... فلانی مرد ...

درست است که کرونا برای ما شوخی است وقتی ما با مرگ هر روز رو در روییم .. مرگ برا ثر تصادف جاده ای .. مرگ براثر اتوبوس مونتاژ داخل ..

مرگ دانشجویان دانشگاهی بر سرکوه ، مرگ بر اثر آلودگی هوا ، مرگ بر اثر خطای پزشکی ، مرگ بر اثر خودروهای بدون استاندارد ول شده در جاده ها ...

مرگ بر اثر الکل تقلبی ، مرگ بر اثر کولبری .. مرگ براثر غیرت پدر و برادر و  مردان فامیل و حتی مردان همسایه !!! مرگ بر اثر گلوله خوردن به وقت مرزبانی ..

مرگ بر اثر جسم سخت ، مرگ بر اثر کپرهای سوخته مدرسه یا واژگونی والور نفت سوز  .. مرگ  بر اثر گور خوابی .. بر اثر زلزله و سیل .. مرگ با کشتی سانچی ..  مرگ بر اثر آوار پلاسکو ..

مرگ با خطای انسانی و سقوط هواپیما .. مرگ بر اثر زیستن درخاورمیانه .. و بالاخره مرگ بر اثر زندگی ...

پس کرونا شوخی است ...

خیال کن مرده ام .. خیال کن مرده ای ... خیال کن مرده است ...

بعد تماشا کن جای خالی مرا ..جای خالی خودت را .. جای خالی او را .. بعد گریه .. بعد چه ؟؟؟ دلت میخواهد چه بگویی ؟ چه بنویسی ؟؟

چه بگویند در باره ات ؟؟ چه بگویی در باره اش ؟؟؟

صبر نکن .. بمیرم .. بمیری .. بمیرد ...

وقتی مرگ  ،زندگی ما را به سخره  گرفته است .. وقتی ما جز آرزوهایمان و جز دستان دوستانمان چیزی را نداریم .. 

صبر نکن تا ... بمیرم .. بمیرم تا مهربان شوی ...  !!!

پوریا علامی

.................................................

 پ . ن : بعضی  نوشته ها روحتو تکون میدن .. این از هموناست ... که بارها و بارها باید خووندو خووندو خوووند... همین ...


  
  

هر ویروسی برای آنکه خودش را تکثیر کند به بدنی محتاج است ..

به میزبانی که پذیراییش باشد ویروس اگر بر در و دیوار بماند و کسی به او دست بزند از بین خواهد رفت ..

هر رذیلتی نیز به بدنی محتاج است به تنی که آن را در خود جا بدهد ..

دروغ اگر روی زمین افتاده باشد و  کسی آن را برندارد ، خواهد مرد  ..

اما دروغ را که در دهان میگذاری جان میگیرد ،،زنده میشود خودش را میسازد و تکثیر میشود و سرایت میکند از این دهان به آن دهان...

حسادت  هم همین است ..خشمگینی و کینه ورزی و بدخواهی ... همین است همه شان بدن میخواهند  ، میزبان میخواهند ..

آنها مانند خوره تنت را میخورند ، روحت را میخورند ، قلبت را میخورند ،، جانت را میخورند ..

حالت خوش نیست ؟؟؟

شاید که بیماری ولی نمیدانی ..

بدنت را نگاه کن ، روحت را ، جانت را ، روانت را ، قلبت را ، ....

ببین کدام رذیلت در تو جاخوش کرده است ..

ببین میزبان کدامینی ؟؟؟

خوب بودن همان عقلانیت است .. همان سلامت است ..

خو ب بودن این است که نگذاری رذیلت ها در تنت تکثیر شوند .. این است که نگذاری روحت میزبان ناراستی ها باشد ...

قطعا حالت خوب میشود اگر ..

اگر جانت مزرعه پلیدیها نباشد !!!!!!؟؟؟


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...