سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسادت و تملّق روا نیست، جز درجستجوی دانش . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :92
کل بازدید :792917
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/1/30
3:37 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

زیرکانه قانعت کردم که یک قرآن بس است

تا که امشب را در آغوش خودم احیا کنی


| سید ایمان زعفرانچی |




  
  

مادر می گوید ...

درون هر زنی

اتاق های قفل شده ای هست،

آشپزخانه های لذت،

اتاق خواب های اندوه

و حمام های بی علاقگی...

مردها گاهی وقت ها با کلید می آیند،

گاهی وقت ها با چکش!


| وارسان شایر /


  
  

از این تنهایی هزارساله خسته‌‌ام

از این که صدای تو را بشنوم، خیال کنم وهم بوده

این که هرچی بخواهم بخرم می‌گویم حالا نه

صبر می‌کنم وقتی آمدی


از این اجاق خاموش

این قابلمه‌ها، ماهیتابه‌ها

این شراب که هنوز بازش نکرده‌ام

گیلاس‌های خاک گرفته

بشقاب‌های دلمرده

این فیلم که قرار بود با هم ببینیم

متکایی که سرت را می‌گذاشتی

خودم که بهانه‌جو شده

از این انتظار خسته‌ام


همینجا نشسته‌ام بر زمین و فکر می‌کنم

چه خوب که زمین گرد است عشقِ من

می‌روی

آنقدر می‌روی که باز

آنسوی زمین می‌رسی به من...


| عباس معروفی |




  
  

وقتی پیام دادی چسب زخم بخرم

کجای خانه بودی؟

کجای خانه احتمال زخم بیشتر است؟


در آشپزخانه

لوله ظرف‌شویی گرفته بود از لجن؟

دل آدمی از چه می‌گیرد؟


در پذیرایی

پرده‌ها را کشیده بودی؟

پرده‌ها را که می‌کشی

نور است که محبوس می‌شود در خانه

یا تاریکی؟


وقتی پیام دادی چسب زخم بخرم

در صف نانوایی بودم

نگاه می‌کردم به سنگ‌ریزه‌ ها

که چسبیده بودند پشت نان

و داشتم به خاطر می‌آوردم

اندوه‌های بی‌شماری را که

می‌چسبند به قلب آدمی

به خانه رسیدم

چسب زخم، اسید لوله بازکنی و نان را

با لبخند، لیوانی آب و میز چیده‌ی‌ شام مبادله کردیم

و دیدم که پرده‌ها کشیده بودند ...

 

حسن آذری




  
  

گر تو نامم را صدا نزنی

صداهایی که می شنوم

چه فرقی خواهند داشت با سکوت؟

اگر تو نامم را صدا نزنی

چه فرقی خواهم داشت ..

با آن ها که هرگز به دنیا نیامده اند؟

چه فرقی خواهم داشت با دیگران؟

چه فرقی خواهم داشت با خودم؟

صدایم کن

صدایم کن تا بدانم چه کسانی نیستم!


| کیانوش خان محمدی |




  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...