سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مؤمن خود را از دنیا خالی کند، والا گردد وشیرینی دوستیِ خدا را دریابد و از نظر اهل دنیا، گویی دیوانه به شمار آید؛ حال آن که شیرینیِ دوستی خدا، با آن مردم درآمیخته است و در نتیجه، به غیر از او نمی پردازند.با خودم را از دل هایشان برخواهم کَند . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :78
بازدید دیروز :167
کل بازدید :790104
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/1/10
10:32 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

هیچ چیزی نمیتواند دوبار اتفاق بیفتد

در نتیجه  ، حقیقت تلخ این است که  ما بی تجربه وخام به دنیا میاییم ..و بی هیچ شانسی برای یاد گرفتن ار دنیا میرویم

حتی  اگر کند ذهن تر از تو در دنیا نباشد و تو کودن ترین آدم روی زمین باشد ، نمیتوانی این کلاس را دوباره بگذرانی

این درس فقط بک بار ارائه میشود.. هیچ روزی مثل دیروز نیست .. و هیچ شبی دقیقا مثل شب پیش نیست

و هیچ بوسه ای مثل بوسه ی قبل نیست.. و نمیتواند تو را همان طور از خوشی لبریز کند

دیروز یک نفر درحضور من..اسم تو را بر زبان آورد

طوری شدم که انگار گل رز خوش بویی به اتاق افتاده باشد...

امروز  مدام به ساعتم نگاه میکنم و  میخواهم زمان زودتر بگذرد ..

و با خودم فکر میکنم که رز ؟ رز دیگر چیست ؟؟

هیچ چیز همیشگی نیست  فردا که بیاید امروز فراموش شده است..

ما ترجیح میدهیم که با لبخندها  و بوسه هایمان خود را با طالع و سرنوشتمان هماهنگ کنیم..

اگر چه با هم فرق داریم.. اما یکدیگر را همراهی میکنیم..

درست مثل دو قطره ی آب !!!!

 

.......................................

پ . ن :  میگن عمیقترین قسمت تنهایی آدما اونجاست که از خودشون به خودشون پناه میبرن ... پناهنده خودمم خیلی خیلی وقته ...خدایا شکرت .. بهتر از اینه که به آدمای

اشتباه پناهنده شه آدم ...

 


  
  

وقتی کتاب میخونی گاهی به کلماتی برخورد میکنی که مفهومش و نمیفهمی چون حتی مترجمش معنی دقیقشو نمیدونه

و عین کلمه رو میاره و باید بگردی پیداش کنی

مثل سوداد ...

سودآد (به پرتغالی: Saudade) واژه عمیقی در فرهنگ و زبان پرتغالی است و به معنای نوعی حالت روحی و حس نوستالژی، اندوه، دل تنگی و دل گرفتگی از نبودن فرد ی است که دیگر احتمالاً هیچ گاه برنخواهد گشت...
سوداد نام یکی از ترانه های مشهور سزاریا اوورا است.
پرتغالی ها عقیده دارند که درک عمق این واژه تنها برای افراد پرتغالی زبان مقدور است. به همین دلیل اغلب در سایر زبان ها، واژه ای معادل سوداد قرار نمی دهند و آن را به همان گونه می خوانند و می نویسند...

و یا کافونه باز هم به پرتغالی یعنی ... گرداندن انگشتان  دست  در موهای کسی که خیلی دوستش داری...

یه حس مرموز و غیر قابل وصف ...

کلماتی که عمق غم و اندوهش  را در نمیابی ... تا وقتی معنی اش را  بخوانی ...


  
  

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم
با من ازدواج می‌کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر ساده‌ای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمال‌های کاغذی
فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانه‌های اشک کاشت.


عرفان نظرآهاری


  
  

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من


سیمین بهبهانی


  
  

عاشق  تک تیراندازی

در جبهه دشمن شده ام 

ببینمش میمیرم ،

نبینمش میمیرم 

........

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من 

دل  من داند و من دانم و دل داند و من ....

.........


  
  
   1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...