اگه وقتایی که لبخند میزنی
دیدی کمتوجهم یا بیحواس
نگو پس دلت کجاس
« دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور ِ منی »
میشه لبخند بزنی؟!
| احسان رعیت |
.................................................................................
من درای اتاق ُ میبندم
تو با لبخند وا کن اخمات ُ
گره روسریت به عهدهی من
دکمههای لباس من با تو...
وقتی سُر میخورم رو گردنههات
عینهو بچههای شیطونم
کمکم کن! که من هنوز فرق ِ
قله و درهرُ نمیدونم!
تو شبیه نسیمی تو موهام
مث یه اتفاق ِ ممنوعه
هیجان ِ شنیدن ِ آژیر
رد شدن از چراغ ِ ممنوعه
تو مث طعم ِ اولین رژ ِ لب
توی دلشورهی بلوغ ِ منی
مث شعرای یه زن ِ عاصی
مردی اما مث فروغ ِ منی
عشق ممنوعهتُ نمیشه نخواس
مث سیگاری واسه زندانی
بکر ِ بکری مث لباس ِ عروس
تن ِ یه دختر ِ دبستانی...
باید از کدوم طرف میرفتم
تا به خاطرات تو بر نخورم؟
به کدوم رابطه تن میدادم
تا تهش دوباره خنجر نخورم!
کاش خودخواهتر از این بودم
به خودم جای تو فک میکردم
هردفعه وسوسه میشدم به عشق
به بدیهای تو فک میکردم
جایی غیر گوشهی تنهایی
بعد رفتنت پناه من نبود
عشق ِ تو نقشهی قتل ِ منو داشت
چیزی جز گریه سلاح من نبود...
به کسی تکیه نکردم تا عشق
رو سرم دوباره آوار نشه
زخممو تازه نگه داشتم تا
اشتباه کهنه تکرار نشه
به غمی که دادی عادت کردم
روی زخمای تنم دست نکش
مث آتیش ِ پس خاکستر
ساکتم! رو دهنم دست نکش
تو از اون همه غم و تنهایی
هیچی توی خاطرت نیست...برو
عشق من! دیگه توی این خونه
هیچ کسی منتظرت نیست،برو...
من هنوزم دچار چشماتم
چیزی جز تو توو مغزِ پوکم نیست
گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و
توو « فـِـرندای فیس بوکم» نیست
عکست ُ احمقانه می بوسم
تو که احساسم ُ نمی فهمی
حسم ُ وقت ِ دیدن ِ پسری
که نمیشناسم ُ نمی فهمی
وقتی « لایکش » میوفته رو عکست
بی هوا پشت ِ میــز می لرزم
وقتی لحنش صمیمی و گرمه
وقتی میگه عزیــــز .. می لرزم
تک تک ِ دوستات مشکوکن
پسرای ِ مجرد ِ خوشتیپ
حتی اون آدمایی که رفتن
با یه دختر توی « ریلیشن شیپ »
گاهی دستم میره رو « دیوارت »
بنــِـویسم که دوستت دارم
بنــِـویسم چقــــــــــــــــدر بدبختم
اما دستم میره به سیگارم
از سر ِ حوصله م که سُر خوردم
از هوای ِ ترانه افتادم
« پروفایلت » تموم ِ دنیامه
من به چک کردن تو معتادم
گیر کردم میون ِ دنیا و
زندگی ِ مجازی ِ مطلق
من بی کله ی خر ِ احمق
فکر می کنم خدا شنبه مرد را آفرید یکشنبه زن دوشنبه عشق سه شنبه نفرت چهارشنبه لبخند پنج شنبه مرگ را جمعه اما هیچکدام را نداشته تنهایی را آفرید! گوشه ای نشست و دنیا را تعطیل کرد... | محسن حمزه | ....................................................... بعضی ها شنبه ی آدمند پُرِ قرار های تازه پُرِ شروع های دوباره جدی و عبوس بعضی ها سه شنبه ی آدمند پُرِ کارهای نکرده پُرِ وعده های عقب افتاده آشفته و مضطرب بعضی ها پنجشنبه آدمند پُرِ رهایی و بی خیالی پُرِ سبک باری و خوشحالی تو جمعه ی منی بهترین روز هفته ام، که آفتابش بالا نیامده به غروب میرسد... | حسین وحدانی |
فکر می کنم خدا شنبه مرد را آفرید
یکشنبه زن
دوشنبه عشق
سه شنبه نفرت
چهارشنبه لبخند
پنج شنبه مرگ را
جمعه اما هیچکدام را نداشته تنهایی را آفرید!
گوشه ای نشست و دنیا را تعطیل کرد...
| محسن حمزه |
.......................................................
بعضی ها شنبه ی آدمند
پُرِ قرار های تازه
پُرِ شروع های دوباره
جدی و عبوس
بعضی ها سه شنبه ی آدمند
پُرِ کارهای نکرده
پُرِ وعده های عقب افتاده
آشفته و مضطرب
بعضی ها پنجشنبه آدمند
پُرِ رهایی و بی خیالی
پُرِ سبک باری و خوشحالی
تو جمعه ی منی
بهترین روز هفته ام،
که آفتابش بالا نیامده به غروب میرسد...
| حسین وحدانی |