سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر چیزی کمیاب گردد عزیزتر می شود، جز دانش که هر چه فراوان گردد گرامی تر شود . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :139
بازدید دیروز :109
کل بازدید :793264
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/1
6:59 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

سالها می گذرد

تمام غصه دلت از آنجا شروع می­شود که دلت گیر کسی می­شود.

شروع می­کنی به خرج کردن تمام پس­انداز دلت.

زمانی حتی متوجه نمی­شوی پس­انداز دلت که تمام شد هیچ، خود دلت را نیز داده­ای رفته.

بعد نگاه می­کنی به دستانت که خالی ست.

نگاه می­کنی به لبخند معنادار او که دلت زیر پایش است.

نگاه می­کنی به تمام چیزهایی که حتی اگر سالها بگذرد، دیگر مثل اولش نمی­شود.

نگاه می­کنی به روزهایی که رفت،

به او،

به او که رفت.

هیچکس نمی­تواند حس کند که کجا کمرت شکست.

هیچکس نمی­تواند بفهمد چه بر سر احساست آمد.

باقیمانده غرورت را جمع می­کنی و خودت را از همه دور می­کنی.

سالها می­گذرد و هیچکس نمی­فهمد چرا دیگر دلداده­ای نداری.

چرا دیگر اعتمادی نداری.

می­گذرد و هیچکس نمی­فهمد چه دماری از تو درآمده است.

می­گذرد و کاش خدا نگذرد...

نگذرد.

(؟)


  
  
پُر از تو

هر وقت خودت را گم کردی، برایت تقویمم را می­آورم؛

سرراست­ترین نشانی­ات میان همه فصلهاست.

اولین روز بهار، روز دوست داشتنت

میانه تابستان، روز بودنت

پاییز، پُر از دلتنگی­های نداشتنت

زمستان، منتظر همیشه در آغوش گرفتنت.

راز از پای درآوردن من را خوب بلد شده­ای.

حتی فکرش را هم نمی­کنی روزی این تقویمم بشود قاتلم.

تو با تمام روزهای این تقویم همدستی،

روزهای خط قرمز، یعنی تیر خلاص میان قلبم.

(؟)


  
  
اعجاز

تنها معجزه است که می­تواند تو را از خیال من برهاند.

تنها معجزه است که می­تواند نبودن­هایت را برایم تکراری کند.

تنها معجزه است که می­تواند عاشقانه­هایم را برای ابد از من بگیرد.

کاش هیچوقت معجزه­ای اتفاق نیفتد!

...

من به خیال خاطراتت هم قانعم.

(؟)


  
  
با خودم شرط می­بندم

با خودم شرط می­بندم بی­خیالت بشم و دست از تو بکشم.

با خودم شرط می بندم اگه این بار دیگران چیزی از تو گفتن، بی­تفاوت باشم.

با خودم شرط می­بندم برام اهمیتی نداشته باشی.

راستشو بخوای اهل ریسک نیستم.

همیشه تمام رویاهامو باختم.

دست از تو بردارم؟

محاله...

نمی­گم نمی­شه یا نمی­تونم؛ خودم نمی­خوام، دلم نمی­خواد.

بی­تفاوت بودن غیرممکنه.

مگه می­شه به خیالت حسادت نکرد؟

خب معلومه که نمی­شه.

من شرط می­بندم بزرگ بشم و دست از این عشق کودکانه بردارم.

از امروز نه،

فردا هم نه...

نه،

بذار حداقل فردا رو عاشق تو بمونم.

شاید معجزه­ای بین ما اتفاق افتاد.

فقط این هفته رو مهلت می­خوم،

تا شنبه خدا بزرگه.

(؟)


  
  
سر به بیابان

دل به دلم که ندادی،

پا به پایم که نیامدی،

دست در دستم که نگذاشتی،

سر به سرم دیگر نگذار... که قولش را به بیابان داده­ام.

(؟)


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...