سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرزند مرده تواند خفت ، و مال ربوده دیده بر هم نتواند نهفت . [ و معنى آن این است که او بر کشته شدن فرزند شکیبایى دارد و بر ربوده شدن مال طاقت نیارد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :284
بازدید دیروز :178
کل بازدید :793944
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/6
11:19 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

دیشب خواب خوبی ندیدم برات!

با دیوونگیت ماه و پس میزدی! 

به بغضای من انگ مستی زدن!

واسه شعر من داشتی دس میزدی!


حواست نبود از خودت رد شدی

با گرگا می رقصیدی تو خون و دود

بغل کردمت...رفته بودی ولی!

جنازم رو دستای من مونده بود...


پریدم ، ازین خواب سرما زده

یه کابوس بدتر توی راه بود

امیدم به دستای گرمت فقط...

یه آرامش خیلی کوتاه بود


تو رفتی، نباید بهت فک کنم

نباید به خوابم بیای بعد ازین...

بهم گفتی دیگه نمی بینمت!

بهت گفته بودم که گرده زمین!


میمیرم روی شونه های پتو!

بغل میکنم گریه هامو به جات

به شعرا ی تلخم سپردم تورو

که برگشتی آغوش باشن برات...


تو صد ساله بی من قدم میزنی...

تو رفتی که دنیای من دق کنه

تصور کن انقدر غمگین بشی...

خیابون به جای تو هق هق کنه!


حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!

با دیوار حرفامو میگم برو:

میگم " دیگه دوست ندارم ولی

یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"


تورو باد پاییز آورده بود..

که با دست تقدیر رفتی به باد...

به فکر یکی دیگه ام بعد تو...

یکی که منو واسه ی "من" بخواد!


یکی باشه، تنها یکی! یک نفر!

یکی که بفهمه که حالم بده

که وقتی دلم از خدا هم پره

کنارم بمونه...عذابم نده...


یکی باشه که چشم و ابروی تو....

یکی باشه که ، دست های تو رو...

یکی که تو باشی... تو باشی فقط...

یکی که مهم نیست اصلا... برو!


| اهورا فروزان |




  
  

عشق آدم ها را گستاخ می کند دخترم!

از همان لحظه ای که دلت برای یک نفر جور دیگری تپید جسارت حذف کردن دیگران را از زندگی ات پیدا می کنی

جسارت رد کردن، تند حرف زدن، شکستن...

حاضری هیچکس نباشد جز همان یک نفر. قدرت زیادی پیدا میکنی برای نادیده گرفتن همه چیز.

کم کم حرف ها، نگرانی ها و دلتنگی های دیگران برایت کمرنگ می‌شود.

اما فراموش نکن، دوستانی که دوستت دارند تمام ثروت تو هستند. دنیا بدون دوست جای غم انگیزیست عزیزم...

با این حال روزی را می‌بینم که از دنیا هیچ نخواهی جز او...

عشق همینجاست !

همینجا که هیچکس جز همان یک نفر برایت مهم نیست. خوشحالی او خوشحالی توست، آرامش او آرامش توست، و توجه او توجه همه ی دنیاست برای تو...

دخترم، آرزو می کنم کسی که دوستش داری تورا بلد باشد. این قسمت ترسناک رابطه است. ترسناک است که شاید کسی که دوستش داری دوستت نداشته باشد.

امیدوارانه می‌ترسم که زن ها اگر بشکنند، مثل شیشه‌ی شکسته همه را زخمی می‌کنند. و اگر از عشق پر شوند، مرهمند برای هر زخمی...

عشق آدم هارا مهربان می‌کند دخترم!

زیبا می کند آدم ها را

صبور می کند آدم هارا

برایت عشق آرزو میکنم عزیزدلم...


| اهورا فروزان |

..............................................................

عشق زیبا و مهربان و  صبور میکند به گمانم آدمها را ...




  
  

حیف منی که منتظر شدم تو بهتر شی!

حیف تموم لحظه هایی که دوست داشتم

دورو ورم که بهتر از تو خیلیا بودن...

هرکی میخواس جاتو بگیره، من نمیذاشتم!


دنیای تو کوچیکتر از اون بود که میگفتی

کوچیکتر از اونی که من تو وسعتش جا شم...

کاری که کردی با دلم، کوه و زمین میزد!

جوری شکستم که دیگه نمیتونم پاشم!


**

گفتم یه روزی بی خبر از پیش من میره

گفتم گلوش گیره منو گردن نمیگیره...

هرباار که یادم میای انگار میمیرم

لعنت به تو ! آدم مگه چن بار میمیره؟!


عاشق که نه... اما نفهمیدی دوست داشتم!


**

بخشیدمت، اون لحظه هایی که ترک خوردم

وقتی با چشمای خودم دیدم داری میری

من واسه ی آرامشت دنیامو میبخشم

تو واسه ی نشکوندن من چند میگیری؟!


بخشیدمت، بخشیدمت اما حواست هست

هرکاری کردم تا به این دیوونه برگردی

از عالم و آدم گذشتم، مال تو باشم...

در حق هر دوتای ما خیلی بدی کردی


**

گفتم یه روزی بی خبر از پیش من میره

گفتم گلوش گیره منو گردن نمیگیره!

هرباار که یادم میای انگار میمیرم


لعنت به تو ! آدم مگه چن بار میمیره؟!


من عاشقت بودم عزیزم، تو نفهمیدی...


| اهورا فروزان |



  
  

بزرگ تر شده ام...

چیزی که مرا نکشت،

قوی ترم کرد...

به نیمه ی پر لیوان نگاه کن:

"این منم! زنی که گریه نمیکند"


خاطراتم را زنده به گور کرده ام...

و خودم را که دوستت داشت،

از پنجره ای که گریه میکرد

به خیابان انداختم!


حالا به منی که دوستت ندارد بگو:

"چگونه غم ها مرا نمیکشند؟!"

وقتی در انعکاس تمام آینه ها

دستی که مرا بغل کرده است،

نبودن توست...

چیزی نگو...

به نیمه ی خالی لیوان نگاه کن

"این منم! زنی که گریه نمیکند"


| اهورا فروزان |




  
  

آشپزخانه سنگرت باشد

شعر، یک عمر همسرت باشد

تن دهی روسری سرت باشد

خوش بحالت اگر زنانه زنی...


| اهورا فروزان |




  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...