سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارترین کس به دوستی، آن است که با تودشمنی نکند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :43
بازدید دیروز :178
کل بازدید :793703
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/6
5:19 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

اولین باری که جیب یکی رو زدم سه روز بود که غذا نخورده بودم، با پولی که زدم حسابی دلو از عزا در آوردم، دومین بار وقتی میخواستم یه موبایل بخرم جیب بری کردم، اما پولی که زدم کم بود، پس واسه بار سوم رفتم جیب بری، دیگه آسون شده بود، مثل بار اول ترس نداشت، دفعه بعد بخاطر تولد خواهرم جیب بری کردم، دفعه بعدی واسه مهمون کردم رفیقام، حالا که واسه خودم یه مغازه دارم هم گاهی وقتا توی خیابون نا خود آگاه دستم میره سمت جیب مردم.

انگار که واسم این کار عادی شده، انگار معتاد به اینکار شدم

فکر میکنم تکرار بی دلیل یه چیز، یه کار، حتی یه مدل غذا، اون چیز رو هرزه میکنه و آدم رو معتاد به اون 

وقتی واسه بار اول عاشق سمیرا شدم دوست داشتن واسم مقدس بود، اما وقتی سمیرا رفت و من با یکی دیگه دوست شدم برام مثل بار اول نبود، وقتی برای بار سوم با یکی دیگه رو هم ریختیم مثل قبلی نبود!

الان دیگه نمیدونم دوست داشتن چیه، عشق چیه، چون حرفایی که به سمیرا میزدم رو به خیلیای دیگه هم گفتم، فکر کنم عشق رو هم دیگه هرزه کردم، و خودم رو معتاد داشتن یه رابطه...


| مسعود ممیزالاشجار |




  
  

خوابی و نمی خوابم

در این شب طولانی

ای روزنه ی امّید

در صفحه ی پایانی


می چرخی و می چرخم

از این شب بی امّید

تا صبح فراموشی

تا تجربه ی خورشید


خاموشی و در صحبت

دوری و به من نزدیک

امنیّت آغوشی

در طول شب تاریک


در جاده ی بی مقصد

رفتیم و گریزی نیست

دنیای مرا گشتند

جز عشق تو چیزی نیست!


گفتند که باید رفت

گفتند که برگردم

در اینهمه شک، تنها

ایمان به تو آوردم


پایان شب من باش

چون جای درنگی نیست

جز عشق برای ما

پایان قشنگی نیست....


| سید مهدی موسوی |


  
  

در انتظار چه نشسته‌ای

زمان علف خرس نیست عزیزم

هر ثانیه‌ی حرام شده‌‌اش را باید حساب پس بدهی

حواست نباشد

همین ساعت لکنته‌ی دیواری

به نیش عقربه‌های تیزش

تو را و اشتیاق مرا

به اجزای موریانه پسند تجزیه می‌کند

و چشم‌هایت را می‌برد

مانند دو تمبر باطل شده‌ی قدیمی

در آلبومی کپک‌زده بچسباند

نگو کسی به فکرت نیست

و نامت را دنیا از یاد برده‌است

شاید دنیا تویی و من

و نام ما مهم نیست در جریده عالم

با حروف درشت چاپ شود

همین که جانانه بر لبی جاری شود

تا ابدیت خواهد رفت ...


| عباس صفاری |




  
  

عزیزم 

 مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا می‌میرم.

+ و فردا چطور؟

_ جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته‌ام...


| نزار قبانی |

........................................................

  
  

اصلا یعنی چه دیوار صاف باشد

تا خودِ ثریا باید کج رفت

خشت به خشت یک رابطه را باید کج گذاشت متمایل به مرد

اصلا چه معنی دارد حقوق برابر زن و مرد، 

توی عشق از اینها نداریم، عشق عین بی قانونی ست، عین زن سالاری ست

عشق نجابت مرد است و صلابت زن، زن را باید بند بند وجودت بطلبد، زن لوس نمی شود، سوار نمی شود، فقط سخت می پذیرد، دیر تسلیم تو می شود، باید صبوری کرد، جنگید، اصرار ورزید و کج رفت!

زن را که دوست بداری، زن که بفهمد در تو نفوذ کرده 

پیاده و نه سواره همراه تو تا ثریا زیر دیوار کج راه می آید.


| مسعود ممیزالاشجار |



  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...