سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر نیکوترین این امّت از کیفر خدا ایمن مباش که خداى سبحان فرموده است : « از کیفر خدا ایمن نیستند ، مگر زیانکاران » و بر بدترین این امت از رحمت خدا نومید مگرد . که خداى سبحان فرموده است : « همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران » . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :64
بازدید دیروز :116
کل بازدید :793080
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/1/31
1:14 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم
واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم
تو که حرمت و شکستی ، پای عهدت ننشستی
گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم ، به تو مدیونم
واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم
این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم
این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم
پی آرامشی که بردی و من پی اش  می گردم ، به تو مدیونم

 

به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه
به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه
به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم
اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم
.........

به تو مدیونم و دینم و ادا می کنم

حتما ...
 نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی ، پای حرفمم می مونم

.........................

آهنگ به تو مدیونم رضا صادقی


  
  

میبوسمت یک روز در میدان آزادی

می بوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد

میبوسمت وقتی صدای تیرها خوابید

می بوسمت وقتی سلاح از دست ها افتاد...


میبوسمت پای تمام چوبه های دار

وقتی کبوتر روی آنها آشیان دارد

وقتی قفس تابوت مرغ عشق دیگر نیست

وقتی که او هم بال و پر در اسمان دارد


میبوسمت پشت در سلول ها وقتی

بوی شکنجه از در زندان نمی آید

وقتی که زخمی روی تن هامان نمیخندد

وقتی که از چشمانمان باران نمی آید


می بوسمت وقتی پلیس ضد شورش هم

یکرنگ با مردم سرود صلح می خواند

وقتی که نان عده ای اعدام گندم نیست

در مزرعه،گندم سرود صلح می خواند


میبوسمت وقتی جهان از شعر لبریز است

وقتی که زندانی به جز آغوش گرمت نیست

تهران بدون تو چه معنی میدهد بانو!!

انگار تهرانی به جز آغوش گرمت نیست...


من آرزوهای خودم را با تو میبینم

وقتی کنارم در خیابان راه می آیی

وقتی که شال سبز تو در باد می رقصد

یک روز می بوسم تو را بانوی رویایی...


آغوش تو بوی بهاری سبز را دارد

تو دختری از جنس باران های خردادی

میبوسمت می بوسمت می بوسمت ای عشق!

میبوسمت یک روز در میدان آزادی


| امیر رضا وکیلی |




  
  

داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد

یادش‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد

 

بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت

کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد

 

دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ

از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد!

 

ما را فریب دادی و جای گلایه نیست

ما زودباوریم و تو دلال اعتماد

 

صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد

سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد

 

| فاضل نظری |

 


  
  

بزرگ تر شده ام...

چیزی که مرا نکشت،

قوی ترم کرد...

به نیمه ی پر لیوان نگاه کن:

"این منم! زنی که گریه نمیکند"


خاطراتم را زنده به گور کرده ام...

و خودم را که دوستت داشت،

از پنجره ای که گریه میکرد

به خیابان انداختم!


حالا به منی که دوستت ندارد بگو:

"چگونه غم ها مرا نمیکشند؟!"

وقتی در انعکاس تمام آینه ها

دستی که مرا بغل کرده است،

نبودن توست...

چیزی نگو...

به نیمه ی خالی لیوان نگاه کن

"این منم! زنی که گریه نمیکند"


| اهورا فروزان |




  
  

یک روز به خانه برمیگردی،

در حالی که خودت را در خانه ی مردی که دوستت ندارد جا گذاشته ای...

فراموش کرده ای چطور باید گریه کنی،

دست هایت را گشوده ای

تا کسی که نیست را در آغوش بکشی!

آینه ها تو را انکار می‌کنند

و فکر میکنی به اینکه

دلت بیشتر از هر کسی

برای خودت تنگ می شود...

چیزی جز نفس کشیدن برایت نمانده...

و هربار که عطری آشنا

جنازه ای را از زیر خرابه های خاطراتت بیرون میکشد

لبخند میزنی و میدانی...

زنی که دست به قتل عام موهایش زده است چیزی برای از دست دادن ندارد.


| اهورا فروزان |




  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...