سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترینِ آفریدگانْ نزد خداوند متعال، باخبر سازم ؟». گفتند : «آری، ای رسول خدا !» .فرمود: «کسانی که با زنان همسایگانِ خویش، زنا می کنند». [جامع الأحادیث]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :220
کل بازدید :801147
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/29
9:24 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

 سفر حج برای هر ایرانی و هر مسلمانی یک آرزوی زیباست ..

 کمتر مسلمانی است که رویای این سفر زیبا و معنوی را در دل نپروراند و به امیدش زندگی نکند ... اما متاسفانه در سالیان اخیر این سفر معنوی که سالهای قبل در حد یک آرزو و مخصوص افراد متمول بود که دستشان به دهانشان میرسید و سفر حج فقرا زیارت مشهد مقدس بود ... اینروزها مخصوصا از سال 90 با ثبت نام  اقساطی سفر حج که دولت برای کارمندان دولت ترتیب داد ونزدیک 6 میلیون نفر ثبت نام کردند .. دیگر سفر حج از حد یک آرزو ی معنوی گذشت ... که کسانی که هروفت تصویر کعبه را در تلویزیون میدیدند به عنوان یک آرزوی محال اشگ در چشمانمان حلقه میبست ... سفر معنوی و زیارتی حج تبدیل شدبه سفر سیاحتی تفریحی که اینبار خانواده ها با فرزندان شیرخوارشان هم در آن ثبت نام میکردند ..

 دیگر حاجی شدن مثل مشهدی شدن شده که در خانواده و فامیل با چشم و همچشمی هاو کلاس آمدن ها تبدیل شده به یک سفر تفریحی .. قبلا ها میگفتند مکه رفتن کاری ندارد مهم نگه داشتن مکه است ... مهم اینست که وقتی برگشتی  حاجی شدی واقعا حاجی بمانی .. خانواده هایی میشناسم که نه در خانه شان از نماز خبری هست نه از روزه ... ولی خانوادگی ثبت نام کرده اند برای سفر حج .. حجی که جزوء فروع دین است و نماز و روزه ای که جزء اصول دین ... حجی که مستحب است و در صورت تمکن مالی و بی نیازی  اطرافیانت تا چهل همسایه از چهار طرف واجب میشود به عنوان حج تمتع ...

 ولی حالا هر کارمندی که هشتش گرو نه اش است با وام و قرض و قوله راهی سفر حج میشود به امید خرید از بازارهای مدینه و مکه ... زوح هایی که ماه عسل به مکه میروند ... اصلا معنای حج در میانمان رنگ باخته ...چون دختر عمویم چون خواهرم چون جاری ام رفته من هم باید بروم ... منی که حتی ابتدایی ترین اصول دین را رعایت نمیکنم ...

از وقتی آن خبر وحشتناک تعرض دو نوجوان ایرانی را در رسانه ها شنیده ام تک تک سلولهای تنم میسوزد به عنوان یک مادر که فرزند نوجوان درخانه دارم وقتی کنار بستر پسرم که خوابیده مینشینم و به معصومیتش مینگرم اشگم سرازیر میشود و قلیم آتش میگیرد .. وقتی خودم را ثانیه ای جای مادر آن دو طفل معصوم میگذارم از تصور این همه ظلم روحم آتش میگیرد .. خدا شاهد است که سر نمازهایم نمیتوانم جلو اشگم را بگیرم و به خدایی که در مقابلش ایستادم ام تظلم میبرم  ودادخواهی میکنم ..

تصویر اینکه در امن ترین نقطه جهان با هزار آرزو فرزند دلبندت را به یک سفر عمیق و روحانی زیارتی ببری حالا با هر نیتی و در یک محیط اداری و گیت بازرسی چنین بلایی سر فرزندت بیاید و تو کاری نتوانی بکنی بند بند وجودم را میلرزاند ... سکوت بعضی از علمای اسلامی قلیم را به درد میاورد ..

چرا هیچ تحصنی نیست ؟... چرا هیچ بازاری تعطیل نمیشود ؟...چرا هیچ کس هیچ نمیگوید و همه فقط سر تکان میدهند وتاسف میخورند ..؟چرا هیچ کس سیاه نپوشیده در مرگ شرف و عزت ایرانی ؟ ... چرا هیچ بیانیه ای صادر نمیشود ...چراسفارت عربستان  را ویران نمیکنیم ؟...چرا سفیر عربستان را اخراج نمیکنیم ؟.. چرا وقتی به خاکمان تجاوز شد حتی یک وجب از خاکمان را ندادیم ولی حالا که حیثیت و شرمان لکه دار شده سکوت میکنیم ؟ جوانان نازنیتی که به خاطر شرف و عزت واعتبار ایران به خاک و خون کشیده شده اند کجایند ؟ بیایند ببینند که چه بر سر ایران و ایرانی آمده ؟ ببینند که نوجوان این دیار را به بهانه بازرسی لخت میکنند و ... همه ما سوار هواپیما به وطنمان بازمیگردیم و ..... آب از آب تکان نمیخورد ؟

چرا حج را تحریم نمیکنند ؟ ... چرا حیب عربها را با دلارهای ما آنچنان انباشته شده که به ناموسمان هم رحم نمیکنند ؟ آقای قشقاوی میگویند تجاوزی درکار نبوده و این یک شبه تجاوز است .. آقای قشقاوی میشود منظورتان از شبه تجاوز شفافتر بیان کنید ؟ اگر یکی از طفلکان معصوم فرزند خودتان بود هم همین اصطلاح را به کار میبردید ؟

به خدای احد و واحد خدا در مکه نیست ... خدا در دل کودک یتیمی است که درهمسایگی ما به نان شب محتاج است .. خدا دردل دخترک غمگینی است که بدلیل نداشتن جهیزیه خواستگاری ندارد ... خدا در دل بیوه زن همسایه ماست که درخانه ها رخت میشوید و از ذق ذق دستانش شبها نمیتواند بخوابد .. خدا در دل آن پیرزنی است که هیچ سرپرستی ندارد و تنها ممر درآمدش یارانه دولت است .. خدا در دل آن سوپور شهرداری است که هفتاد درصد حقوقش را بابت اجاره یک خانه محقر پرداخت میکند و ماه به ماه رنگ گوشت را نمیبند ... خدا در دل پیرزن و پیر مرد لحاف دوزی است که تا نیمه شب سوزن میزند ولی شرفش را نمیفروشد و دم نمیزند ... خدا در کنار پاهایی قطع شده آن بیمار دیابتی است که پول پروتز و ویلچر ندارد و کنار خیابان گدایی میکند برای امرار معاش ...  و ما چشمانمان را به این همه میبندیم ... و میرویم ..

خدا همین نزدیکی است ... چرا برای یافتنش سوار هواپیما میشویم و به دوردستها میرویم ...

به قول دکتر شریعتی جهالت با مسلمان کاری کرد  پیرزنی که تنها ممر درآمدش و گاوش را میفروشد تا به حج برود و جیب عربهای سوسمار خوار را آنچنان پر کردیم که آنها از چادر به پنت هاوس و از شتر به لامبورگینی رسیدند و ما ...

چه بر سر آن طفلکان معصوم خواهد آمد ؟ چگونه این کابوس از روح و ذهنشان خواهد رفت ؟ ... تنها به این میاندیشم که آن کودکان معصوم چه تصوری از دین و حج و اسلام در ذهنشان تداعی شده است ...؟ و روزها و شبهای خود و خانواده اشان چگونه میگذرد ؟ ...

نمیدانم .. ولی میسوزم ...یا غیاث من لا غیاث له ..


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...