تجربه های سنگین ما
ما را پاداش می دهد که آرام گریه کنیم...
..........................................
خیلی وقت است دستی دارد گلویم را میفشارد!
نه رها می کند
نه تمام...
...
میان آدمک هایی که ادعای پوچ آدمیت دارند...
...
اسیریم میان خیابانهایی که سمت و سویمان را تعیین می کنند...
...
خسته ام...اندکی بیشتر بفشار ای دست...!!
...........................................