بهمن که می شود
یک نفر در من به سوگ می نشیند...
یک نفر...در من سیاه می پوشد
یک چیزی در من می طلبد که خرما پخش کنم...
بهمن که می شود
بوی سوختن می آید
بوی تن سوخته...از هیبت تب...
بهمن که می شود
یک نفر در من روضه می خواند
یک نفر...یک نفر در من شیون می کند...
بهمن که می شود...
هذیانهای یک دیوانه
....................................