برای دلم و دلتنگیهایش...
برای چشمم و شب گریه ها ی همیشگی اش...
برای شانه هایم.. شانه های همیشه دردناک و خسته ام ..
برای دستهایم دستهای زمخت وخستگی ناپذیرم .......... ...
برای پاهایم پاهای بیقرارم که این تن خسته و فرسوده را بی گلایه یدک میکشد و دم نمیزند ...
برای دلم دل پریشانم .. که اضطراب همیشه گوشه ای در آن چمباتمه زده و وغمگین مرا مینگرد ..
برای دلخستگی های گاه و بیگاهم ... که هیچ تسکینی جز خواب برایش نیست آنهم اگر بدون کابوس باشد ...
برای این قلب لبریز از احساس و محبت و عشق که جفتش را در این دنیا نیافت..و گورستان آرزوهایم شد ...
برای آنچه میخواستم و نشد...
برای زندگی پر تلاطم و سونامیهای بیشمار دیده ام ...
برای روح ناآرامم این روزهای غریب ، این روزهای سرد ، چون قلبم که گویی بادی سرد مدام در آن میوزد ...
برای اندکی ارامش ...
جرعه ای عشق ...
قطره ای صفا و خلوص ...
والعصر میخوانم و بس ...
وتواصوا بالصبر ..
وتواصوا بالصبر...
و تواصوا بالصبر....
.....لی لی ......................................
غ.ن : به نظرم هدف از رابطه و ارتباط بین دو نفر حالا به هر شکلی اینه که : من پیش تو آرومم ، توام پیش من آرومی من پیش تو خودمم ، خود واقعیم من پیش تو امنم توام پیش من تو امنیت مطلقی ..یعنی هیچ آسیبی از تو و اطرافیانت نمیبینم یعنی از حرف زدن باهات لذت میبرم یعنی زندگی کمی و کیفی من نه تنها آسیب نمیبینه بلکه ارتقا پیدا میکنه ، یعنی روحم کنار روحت آرومه و هیچ ترسی و اندوهی نداره ...وقتی هیچ کدوم اینا نیست چه ارزشی داره داد از عشق و دوست داشتن طرف زدن ...
و اینکه بزرگترین لطف به کسی که دوستش داریم اینه که اگه نمیتونبم مرهم زخماش باشیم حداقل نمک رو زخمش نشیم و دردشو ببشتر نکنیم ..حداقل از اینی که هست زندگیشو تنزل ندیم ...دوست داشتن زن و مرد در کنار هم باید مثل دو بال پرنده پر پرواز باشه برای اوج گرفتن و پیشرفت نه اینکه اندک بال طرفو قیچی کنیم و تو گل ولای رهاش کنیم و دم از عشق و عاشقی بزنیم ..