سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافنده‏اى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :113
بازدید دیروز :370
کل بازدید :798245
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/19
7:24 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

وقتی آدمای اشتباه زندگیتو حذف میکنی تازه میفهمی چقد کافی ای ..

چقد با خودت آرامش داری .. چقد خودتو دوست داری و چقد از سر همشون زیاد بودی ..

تازه میفهمی هیچ وقت هیچ چیزی به هیچ کس بدهکار نبودی و نیستی ..

آدمهایی که در زندگی به کارت نمیان رو حذف کن   این به معنی سوء استفاده از بقیه نیست بلکه به معنی ارزش قائل شدن برای زندگی خودته ..

تا وقتی  که یاد نگیری برای زندگیت ارزش قائل بشی هر کسی به خودش اجازه میده وارد زندگیت بشه و تاثیر خودش و بزاره و بره ...

برای داشتن زندگی بهتر باید برخی از آدمها رو از زندگیمون کنار بزاریم ... آدمهایی که لیاقت ندارن .. آدمهای منفی گرا .. آدمهای مخرب..

آدمهایی  که آرامشتو میگیرن و همیشه طلبکارن ...

تنها که میشی .. اولین بار کم میاری گریه میکنی ..  دومین  بار به  خدا میگی .. سومین بار میریزی تو خودت ...چهار مین بار بی احساس میشی ..

و آخرش دیگه هیچی برات مهم نیست .. نه اومدن آدما نه رفتنشون ..

مرسی از همه کسانی که قدرم رو ندونستن .. چون بهم یاد دادن بیشتر خودمو دوست داشته باشم ..

مرسی از همه کسایی که جواب  خوبیمو با خوبی ندادن ..

چون منو آگاه کردن به هر کس به اندازه لیاقت و ظرفیتش محبت کنم..

مرسی از کسایی که منو جدی نگرفتن و همراهم نبودن چون باعث شدن روی پای خودم بایستم و فقط به خودم تکیه کنم ..

به گذشته که نگاه میکنم از هیچکدومشون گله و دلخوری ندارم ..چون باعث شدن قوی تر بشم ...

و خودمو بیشتر از قبل دوست داشته باشم ... و اینو بدونم که من مسئول آرامش و رفع مشکلات هیچ کس نیستم ...

و این آرامشی که دارم محصول همین بلوغ فکریه که بابتش خیلی تنهایی و درد و رنج کشیدم ...

البته داشتن این آرامش به معنی خوب بودن نیست چون آدم میتونه آروم باشه ولی حالش بد باشه ...

و بر عکس آدم میتونه آروم باشه حالشم خوب باشه ..اینم نسبیه ...بالا پایین داره ..اصلن مگه میشه آدم همیشه حالش خوب باشه ؟؟؟

روزایی که " نه " گفتن کلمه ممنوعه زندگی و روحم بود و جرات گفتنشو به اطرافیانم نداشتم و بابتش خیلی هزینه دادم ...

همانقدر که" نه " گفتن رو تمرین کردم گوشهایم را به " نه " شنیدن عادت دادم .. و یاد گرفتم  لزوما کسی که به خواسته من "نه " میگه دشمن من نیست و کسی که به خواهش من "بله " میگه  لزما دوستم نیست ..


این " نه " مظلوم  باید از بدنامی و خاموشی در بیاد و به زبون بیاد .. گاهی باید برای آرامش روح و روانمون نه رو یاد بگیریم ...

تو ی کتاب یادداشت های یه دوویونه خوندم :

" نه  " درحقیقت موجود خوب و سربه زیریه که پشت " بله " های ساختگی ما پنها ن شده که از ما یه موجود نقاب دار و بیمار ساخته که یه گردان عصبانی از " نه " های سرکوب شده  روانمون و اشغال کرده

دیگه یاد گرفتم آرام و متین توی چشم های طرف مقابل نگاه کنم بگم  " نه "

نمیرم ، نمیخوام ، نمیکنم ، نمیخورم ، نمیام ..حتی اگر آن چشمها ، چشمهای عزیزترین کسم باشه ..

 واینکه " نه " گفتن موهبت بزرگی ست که یاد گرفتنش جهانت را  امن تر و روانت را آسوده تر میکنه ...

بازم میگم ایکاش ایکاش این درسا رو تو مدرسه و دانشگاه بهمون یاد میدادن . ایکاش حداقل یه ترم واحد" نه "  گفتن و پاس میکردیم .. ایکاش چند ترم واحد چگونه " ارزش خود را بدانیم " پاس میکردیم

 ایکاش به جای تمامی آن فرمولهای الکی و ساختگی که هیچ کدوم به کار زندگیمون نیومد درس زندگی بهمون یاد میدادن . .. تا منه نوعی این حرفها رو  با آزمون وخطا و هزینه دادن یاد نگیرم ..

و اینکه من با افتادن و سینه خیز زندگی کردن برای نیازهای اولیه هر انسانی از خوراک و  پوشاک و مسکن جنگیدم بی پشتوانه و بی یار و یاور ..

ولی  الان دیگه اطرافیان نزدیکم میدونن حتی بچه ها م .. که خودم و از همه بیشتر دوست دارم .. و اینکه  با رفتار و گفتارشون منو تو موقعیتی قرار ندن که مجبور بشم بهشون ثابت کنم  همونقدر که

میتونم منعطف باشم و  دوستشون داشته باشم و برام مهم باشن .. به همون  اندازه میتونم نسبت بهشون سرد باشم جوری که انگار اصلن وجود ندارن ...

 و این یعنی آرامش .. و این آرامش یعنی  قدرت ..

از یه جایی به بعد صبر آدم تموم میشه ...دیگه نه میخوادکسی و دوست داشته باسه نه کسی دوستش داشته باشه.. نه میخواد به کسی تکیه کنه نه تکیه گاه کسی باشه اصلن یه روزی

میاد آدم پا میشه خودشو میتکونه میگه گور پدر گذشته  و آینده .. همین حالا رو عشقه .. میخوام همین امروز اون طوری که خودم میخوام زندگی کنم .. نیاز به تایید هیشکی م ندارم و دیگه

برام مهم نیست کی چی پشت سرم یا روبروم میگه ..

گور پدر همشون ... مگه چقد از عمرم مونده تلفه نظرات این و اون کنم ..غصه شونو بخورم ... تو مشکلاتشون خودمو ذوب کنم ...تو زندگی بقیه زندگی کنم  و خودمو به فنا بدم .. بسمه دیگه

....آدما باید آخیش همدیگه باشن طوری که وقتی کنارشونی اصله خودت باشی .. و وقتی به چشماشون نگاه میکنی یه آخیش اساسی  از قلب و روحت بیارد رو لبات ... شکر بگی برای

بودنشون تو زندگیت ...

اگه دارین همچین کسی رو تو زندگیتون بهتون تبریک میگم قدرشو بدونین از دستش ندین اگر نه ...

مهم نیست بیخیال ..خدا بزرگتر از همه نداشته های ماست ...

 

لی لی

 

 

 


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...