تنها بودن آنقدرها هم بد نیست؛
فرصت میکنی کمی با خودت خلوت کنی،
از خودت بپرسی خوابت میآید یا نه.
خودت را به تخت بری
و به خواب بزنی تا ببینی وقتی که خوابی، خودت را میبوسی یا نه.
صبح کمی زودتر از خودت بیدار شوی
و برای خودت چای دم کنی،
خودت را دعوت کنی سر میز
و یک لقمه بزرگ کره و عسل برای خودت بگیری.
شاید حتی وقت کنی کفشهای خودت را جلوی پایت جفت کنی
و پشت پنجره بایستی
و برای خودت دست تکان بدهی،
تمام خانه را مرتب کنی که وقتی برگشتی از خودت استقبال کنی،
اما اگر هوا تاریک شد و خودت برنگشتی؟!...
باید به تمام آشناها زنگ بزنی
و سراغ خودت را بگیری.
گاهی هم باید کمی نگران خودت بشوی...
(سمانه سوادی)