سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :494
بازدید دیروز :494
کل بازدید :797756
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/17
11:36 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

همیشه حساب نعمت هایت را داشته باش

نه مصیبت هایت را

حساب داشته هایت را داشته باش

نه باخته هایت را

حساب دوستانت را داشته باش

نه دشمنانت را

حساب سلامتی ات را داشته باش

نه سکه هایت را ..

..................................

اگر زمانی در دلت نسبت به کسی

احساس عصبانیت و نفرت کردی و خواستی تلافی کنی

یکی از بهترین راههای تلافی کردن این است که :

سعی کنی مثل او نباشی همین ...

.....................................


  
  

استادی میگفت :

صبح ها که دکمه های لباسم را می بندم

به این فکر میکنم که چه کسی آنها را باز خواهد کرد ؟

من یا مرده شور؟

دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است ..

به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید " دوستت دارم "

بگوئید "در این دنیای شلوغ سنجاقت کرده ام به دلم "

بگویید " گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه هاست "

بودن ها را قدر بدانیم ..

نبودن ها نزدیک است خیلی نزدیک ...


  
  

روزی به کریم خان زند گفتند :

یک فردی یک هفته است که میخواهد شما را ببیند

کریم خان آن شخص را به حضور طلبید

او نزد کریم خان آمد و گفت

قربان من کور مادرزاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم

شاه دستور داد سریع چشم ها ی این فرد را کور کنید تا برود دوباره شفایش را از قبر پدرم بگیرد

اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا یافته پدر شماست ایشان را به پدرتان ببخشید

وکیل الرعایا گفت : پدر من یک شخص معمولی بود من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شده ام

پدر من چگونه میتواند شفا دهد ؟

اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی میکشند ...

.........................................


  
  

روزی شیخی را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند

شاگردان شیخ با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند : استاد چه شده که اینگونه اشگ میریزید ؟

آیا کسی به شما چیزی گفته ؟ شیخ در میان گریه گفت :

آری یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده همه با نگرانی گفتند مگر چه گفته ؟

شیخ گفت : او به من گفت : ای شیخ من همانی هستم که همه در مورد من میگویند

آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند ؟

و این سوال حالم را عجیب دگرگون کرده است ..

........................................


  
  

عقاب داشت از گرسنگی میمرد و نفسهای آخرش را میکشید

کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه گندیده ای بودند

جغد دانای پیری هم بالای شاخه درختی به آنها خیره شده بود

کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند : این عقاب احمق را میبینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان میدهد ؟

اگر بیاید و با ما همسفره شود نجات پیدا میکند حال و روزش را ببین آیا باز هم میگویی عقاب سلطان پرندگان است ؟

جغد خطاب به آنان گفت :  عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد

آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد

زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است که  " با عزت " به

بهترین شکل زندگی کنیم .


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...