باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم میدانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند
به خدایی که خودم میدانم
به خدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد ..
به خدایی که خودم میدانم ...
سهراب سپهری
نظر پروفسور ناکازاکی جهانگرد ژاپنی در مورد ایران :
چراغ جادو را مقابل مردم ایران بگیر ..
نفر نخست پول زیاد میخواهد ، آن یکی پول فراوان میخواهد ..
آن یکی پول هنگفت .. یکی میخواهد بین فامیل پولدارتر از او نباشد
بیشتر مردم ایران آرزویی ندارند ..
آنها میخواهند هر مشکلی را با پول حل کنند ..
حتی برای سلامتی عزیزانشان با خدا و بزرگان دینشان معامله میکنند
که اگر شفا یابد فلان تومان پول میگذارم کنار ..
تعریف آنها از نذر کردن ارائه پیشنهاد مالی به آسمان است ..
کسی نذر نمیکند که اگر مشکلی حل شد دروغ گویی و ریاکاری را کنار بگذارد ..
آنها دور قبر امام زاده ها پول میریزند و اعتقاد دارد تا پول ندهند نذرشان پذیرفته نیست ..
برای ادای نذر خود گوسفند بیچاره را میکشند و گوشت آن را میان چند خانواده پولدار تر از خودشان تقسیم میکنند
و کله پاچه اش را هم صبح نخستین روز تعطیل با خوشحالی و سنگگ تازه میل میکنند ..
برای اینکه بقیه دوستشان داشته باشند خودشان را پولدار جلوه میدهند و اتومبیل های مدل بالاسوار میشوند
آنها میداننداگر دوست و فامیل احساس کنند وضع شان مناسب نیست طردشا ن میکنند پس وانمود میکنند دغدغه مالی ندارند
وقتی تو میهمانی مینشینند درباره قیمت جدید خودروها ی مدل بالا حرف میزنند و وانمود میکنند که قصد خرید دارد و لی پراید
سوار میشوند ..
آنها به این اعتقاد ندارند که هر کسی باید هماهنگ با درآمد خود زندگی کند ..
آنها ابتدا یخچال ساید بای ساید را نمادی از ثروت میدانستند و سپس به تلویزیون تخت روی آوردند
بسیاری از مردم ایران ماهانه قسط خانه و اتومبیل و وسایل الکترونیکی را میپردازند که به آن نیازی ندارند
آنها پارکینگ ندارند اما اتومبیل گران قیمت میخرند و نیمه شب با شنیدن صدای آژیر دزدگیر ازخواب میپرند و با عجله
خودشان را به پشت پنجره میرسانند
آنها خودروهای مدرن را به دو برابر قیمت آن درجهان میخرند و جدیدترین گوشی های موبایل و تبلت ها را دست دارند
ولی روز و شب تکراری و زندگی شبیه مردگان دارند ..
دروغ و فریب و تظاهر و بی هدفی شخصیت اصلی آنان است ..
تمام سخن آنان دم زدن از معنویات است درحالیکه دروغ میگویند و تمام فکرشان پول است ..
آنان ازدواج را مقدس میدانند ولی تما م عقد نامه های آنها پولی و مادی است ..
آنها اعتقاد دارند که خدایشان هم مانند خودشان پولی است ...
و با هفت تومان صدقه میخواهند هفتاد نوع بلا را دفع کند ..
آنان به خدای نادیده اعتقاد دارند ولی همه نوع جرم و گناهی را هم مرتکب میشوند اعمالی که محال است یک ژاپنی که پیرو مکتب
شینتو است انجام دهد ..
آنان مشروب را حرام میدانند ولی از ما ژاپنیها که شراب را مقدس میدانیم بیشتر میخورند ..
من کشورهای زیادی کار کرده ام ولی چنین موجوداتی را هیچ جا ندیده ام ...
پولداری منش است ربطی به میزان دارایی ندارد ..
گدایی صفت است ربطی به بی پولی ندارد
دانایی فهم و شعور است
ربطی به مدرک تحصیلی ندارد ...
.....................................................
منصفانه تر این بود که هر کس فقط
تاوان نفهمی خودش را میداد
فریدون فرخزاد
................................................
باران که شدی مپرس این خانه کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست ..
باران که شدی پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیسیت ...
مولانا...
.......................................
پرسش اصلی
این نیست که آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد یانه ؟
پرسش این است که آیا شما پیش از مردن زندگی کرده اید ؟؟
...................................
انسان میتواند
بی آنکه انسان بزرگی باشد
انسانی آزاده باشد ..
اما هیچ انسانی نمیتواند
بی آنکه آزاد باشد
انسان بزرگی باشد ...
جبران خلیل جبران
...............................................
کودکت را از جهنم نترسان ..
ذات او را پاک پرورش بده ..
وعده ی بهشت به او نده ...
به او بیاموز خوب بود ..
خوب بودن لازمه انسانیت است
...................................
خودت را درگیر طوفانهایی که دیگران برایت میسازند
نکن ..
تو انقدر وقت نداری تا به هر کس که به سویت سنگ پرتاب میکند
واکنش نشان دهی ...
.....................................
ریشه دار باش ..
ریشه ی تو " فهم" توست ..
یک سنگ به اندازه ای بالا میرود که نیرویی پشت آن باشد
با تمام شدن نیرو ..
سقوط و افتادن آن حتمی است ..
ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن ..
که چطور از زیر خاک ها و سنگ ها سر بیرون میاورد و حتی آسفالت و سیمان ها را میشکند
و سربلند میکند..
اگر تو به اندازه ی یک گیاه کوچک ریشه داشته باشی
از زیرخاک و سنگ ..
از زیر عادت و غریزه ..
و از زیر حرفها و هوس ها ..
سر بیرون میاوری ..
و افتخار میافرینی ..
ریشه ی ما همان "فهم " ماست ...