نرگس صرافیان
حوصله ی هیچ کس را ندارم، بالاخره آدم روزی به اینجای زندگی هم می رسد...
انگار خدا خواسته از کالبد تکرار بیرونم بکشد، فیلتر فریبنده ی احساسات را از روی چهره ی ساده ی آدم ها برداشته و گفته "این تو و این حقیقت آدم ها"...
من این روزها دارم آدم ها را بدون فیلتر می بینم، کاملا صاف و حقیقی و بدون نقاب...
اگر دوستشان دارم پشتش هزار و یک منطق نهفته و اگر نمی خواهم حتی ببینمشان برایش دلیل دارم.
این مدت به آدم هایی علاقمند شده ام که تا این لحظه نمی دیدمشان و از آدم هایی دل کنده ام که تا قبل از این از آن ها بت ساخته بودم.
منطق است دیگر!
از یک جایی به بعد سر می رسد و بزرگت می کند، نقاب از چهره ها برمی دارد، ابر احساسات را کنار می زند و خورشیدهای حقیقت را بیرون می کشد. درستش هم همین است، آدم باید از یک جایی به بعد واقع بین باشد و بفهمد با عینک احساسات که به استقبال اتفاقات و آدم ها برود؛ همه چیز زیباست، آدم ها خنجر به دست و با نفرت، مقابلش می ایستند و او بر لب هایشان مهر می بیند و در دستانشان عشق!
باید با قساوتِ تمام، این عینک خوش بینی را از مقابل دیدگانش بردارد...
و از یک جایی به بعد, عاقلانه دوست بدارد و عاقلانه زندگی کند....
نرگس صرافیان
دلمان برای روزهای خوبمان، تنگ شده...
روزهایی که می شد در پیاده روهای ساده ی شهر قدم زد و شاد بود،
شب هایی که می شد نگران هیچ چیز نبود و خوابید و آخرِ هفته هایی که می شد سفر کرد و از تهِ دل خندید...
دلمان لک زده برای یک قُلُپ چای که بدون بغض و حسرت از گلویمان پایین برود... قمار سختی بود!
ما تمام دلخوشی مان را پای سادگی هایمان باختیم...
انصاف نبود هم بسازیم و هم بسوزیم،
انصاف نبود تاوان تصمیماتی را بدهیم که خودمان نگرفته بودیم...
ولی تسلیم نخواهیم شد!
دوباره بلند خواهیم شد و همه چیز را خواهیم ساخت!
ما از دردهایمان قوی تریم...
نرگس صرافیان
من به تو می گویم که قوی باشی و می دانم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می کنند.
من روزهای سخت زیادی دیده ام، رنج های زیادی کشیده ام و اندوه زیادی را به جانم، خریده ام.
من تا انتهای دردهای زیادی رفته ام، زخم های زیادی را به جان لمس کرده و پایان اندوه های زیادی را به چشم، دیده ام...
من به تو می گویم که قوی باشی چون دیده ام که تمام مسیرهای درد، به مقصدهای خوبی می رسند و هیچ مسیری خالی از امّید نیست. که هیچ شبی بدون ماه و هیچ ماهی، بدون خورشید نیست.
من به تو می گویم که قوی باش و ایمان دارم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می کنند...
نرگس صرافیان طوفان
گاهی نباش...
خودت را بردار و کمی دورتر از قافله بایست...
وجودت را از همه ی آدم های اطرافت دریغ کن
ببین چه کسی نبودنت را حس می کند؟!
چه کسی حواسش به حال و احوالات توست؟!
سکوت کن و منتظر بمان...
و ببین کدام آدمِ با معرفتی برایِ پیدا کردنِ تو،
پس کوچه های تنهایی ات را زیر و رو می کند؟
کدامشان نگرانت می شود!
و اصلا چه کسی، برای نگه داشتن تو...
به خودش زحمت می دهد؟
اگر نبودی و دیدی...
آب از آب روزمرگی هایشان تکان نخورد،
تعجب نکن!
رسم آدم ها همین است...
اگر بودی که هیچ...
اگر نبودی، دیگران هستند...
این تویی که باید عاقل باشی...
و خودت را...
برای چنین جماعت بی تفاوت و بی عاطفه ای،...
خرج نکنی...!
نرگس صرافیان