سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اسلام را چنان وصف کنم که کس پیش از من نکرده است . اسلام گردن نهادن است و گردن نهادن یقین داشتن ، و یقین داشتن راست انگاشتن ، و راست انگاشتن بر خود لازم ساختن ، و بر خود لازم ساختن انجام دادن ، و انجام دادن به کار نیک پرداختن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :121
بازدید دیروز :185
کل بازدید :801406
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/30
11:2 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

به یاد داشته باش ...

دنیا هم که که از آن تو باشد

تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشی

تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی

و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشی

فقیرترین مردی .............

.....................................

لذت بردن را یادمان ندادند

از گرما مینالیم از سرما فرار میکنیم

درجمع از شلوغی کلافه ایم و درخلوت از تنهایی بغض میکنیم

تمام هفته منتظر جمعه ایم و جمعه هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس

همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان هستند

مدرسه .. دانشگاه .. کار ... مدرسه تموم بشه .. ایکاش زودتر دانشگاه هم تموم بشه ... و

حتی در سفر همواره به مقصد مییندیشیم بدون لذت از مسیر

غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم زودتر بگذرند ...


  
  

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی در کسری از ثانیه اتفاق میفتد این لحظه چنان سریع است که لحظه جدا شدن  روح  ازجسم میباشد .

یک حس سبک شدن و معلق ماندن  . بعد از مرگ اولین اتفاقی که میفتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی است شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرار داد میکنیم . اما زمان ما در واقع فراتر از این تعاریف است

با مرور زندگی روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد برخی ازاین

 وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خود نمایی میکند میزان وابستگی دنیوی برای هر کس متغیر است

روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند این وابستگی ها هم مثبت است و هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلستگی و وابستگی مثبت است .

این وابستگی ها  کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن  به سمت هادی و  راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد .

اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند به همین جهت روح به سمت جسم رفته وتلاش میکندجسم مرده  را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد .

فشاری که به روح وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی  ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند ازلحظه مرگ شروع شود یکی از دلایل تلقین به میت در واقع بیان است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد

بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

وابستگی ها باعث میشود که روح شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند

به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم :

دنیا همه هیچ و کار دنیا  همه هیچ       

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

بگذار و بگذر ، ببین و دل مبند

چشم بینداز و دل مباز

که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت

نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده نگذارید ربانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور ندارد

صادقانه زندگی کنید

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر آورده ایم ....

 


  
  

بیمار : میدونی کی تو دریا غرف میشه ؟؟؟

دکتر : معلومه اونی که شنا بلد نیست .

بیمار : بر عکس اونی که شنا بلده غرق میشه اونی که شنا بلد نیست اصلا دریا نمیره ...

.....................................

امروز صبح 2  تا هدیه باز کردم

آنها چشمانم بودند

خدایا شکرت

.................................

همه ما در لحظات تنهایی ، دلتنگی ، خستگی ، ناامیدی ، افسردگی ، نیاز داریم تا یک نفر عاشقمون باشه

بی هیچ سوال و جوابی آغوششو باز کنه و  ما یه دل سیر تو بغلش  گریه کنیم ..

اشگامونو پاک کنه ... و بگه آروم شدی عزیزم ؟؟؟؟

........................................

به یاد داشته باش

اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی ابتدا اینها را به خودت بدهکاری

کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش بدارند ...

...................................

همه ما هم خوب و هم بد هم خیر و هم شر هستیم

و اگر شما هیچ ناپاکی و پلیدی درخودتان نمی بینید

دلیلش  این  است که خوب به خودتان نگاه نکرده اید ..

.......................................


  
  

بعضی حرفها را باید گفت

بعضی حرفها را باید نوشت

بعضی حرفها را باید کشید

بعضی حرفها را  نه میشه گفت نه میشه نوشت نه میشه کشید

باید آه کرد  و به آسمان نگریست

بعضی حرفها را باید گریست

بعضی حرفها را باید حین آشپزی کنار گاز آرام و آهسته ریخت

بعضی حرفها را باید در دل آنقدر گفت و گفت و گفت تا از پا درآیی

بعضی حرفها را باید فقط نگاه به نگاه به طرف گفت بی  هیچ کلامی

بعضی حرفها را نفس به نفس باید گفت

بعضی حرفها را باید در آینه گفت

بعضی حرفها را زیر پتو زیر لحاف به تنهایی گریست

بعضی حرفها را باید محکم به سیگار پک زد

و خیلی خیلی حرفها را که به هیچ کس جز خدا نمیتوان گفت ؟؟؟

و فقط باید از ذهن گذراند خودش میخواند ..... حتما میخواند ...

لیلی یاسمنی


  
  

روزی با واقعیتِ از دست دادن مواجه می‌شوید و همین‌طور که زندگی ادامه دارد و روزها و شب‌ها از پی هم می‌گذرند، برای‌تان مشخص می‌شود که نمی‌توانید دلتنگ آدم‌های خاصی که دیگر در زندگی‌تان حضور ندارند نباشید

.. و فقط یاد می‌گیرید با وجود حفره بزرگی که در غیاب این آدم‌ها در زندگی‌تان به وجود آمده، به راه‌تان ادامه بدهید. وقتی آدمی را که نمی‌توانید زندگی‌تان را بدون او تصور کنید از دست می‌دهید، دل‌تان می‌شکند و خبر بد این است که شما هرگز نمی‌توانید به طور کامل با این فقدان کنار بیایید؛ هرگز این آدم‌ها را فراموش نخواهید کرد.
اما خبرهای خوبی هم وجود دارد. این آدم‌ها برای همیشه در گرمای قلب شکسته ‌تان، که هیچ‌وقت دوباره مثل قبل نمی‌شود، حضور خواهند داشت

..و با وجود این زخم، باز هم رشد می‌کنید و تجربه‌های بیشتری در زندگی کسب می‌کنید. این موضوع مثل این است که قوزک پای‌تان بشکند و هیچ‌وقت به طور کامل خوب نشود. در چنین شرایطی اگر بخواهید برقصید، در ناحیه مچ پا احساس درد می‌کنید. با این حال، شما باز هم به رقص‌تان ادامه می‌دهید،

 حتی اگر این رقص با کمی لنگیدن همراه باشد. این لنگیدن به ارزش و اهمیت اجرای شما و اعتبار شخصیت‌تان اضافه می‌کند. آدم‌هایی را که از دست می‌دهید برای همیشه بخشی از وجود‌تان باقی خواهند ماند. این آدم‌ها و لحظات خوبی را که با آن‌ها گذرانده‌اید، به خاطر بسپارید.

 

قسمتهایی از نوشته های آنجلینا جولی بعد ازجدایی از براد پیت


  
  
<   <<   6   7   8   9      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...