اندکی بیندیش
آیا تو همانی هستی که همه میگویند ؟؟؟؟؟؟
روزی شیخ جفعر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند
شاگردان شیخ با دیدن این اوضاع بسیار نگران شدند و پرسیدند استاد چه شده که اینگونه
اشگ میریزید ؟؟ آیا کسی به شما چیزی گفته
شیخ جعفر در میان گریه ها گفت : آری یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زد که پریشانم کرد
همه با نگرانی پرسیدند مگر چه گفته ؟؟
شیخ در جواب گفت : او من گفت : شیخ جعفر من یک لاتم همانی هستم که مردم میگویند ..
تو هم شیخی آیا تو هم همانی هستی که مردم میگویند ؟؟؟؟
و این سوال او حالم را عجیب دگرگون کرد . .
...................................
به یاد داشته باش
اگر تمام تمام وجود ت را
برای کسی میگذاری
و باز هم برایش کافی نیست
داری خودت را
وقف آدم اشتباهی میکنی ...
..............................
گاهی آدم آنقدر تنها میشود
و با خودش حرف میزند
که کم کم تبدیل میشود به دونفر ...
..............................
یک دختر
به کسی که به او نیاز نداره
نیاز نداره
......................
برای شناخت آدما نباید
عجول بود
دیا یا زود و خیلی قشنگ
خودشونو نشونت میدن
فقط باید صبور بود
................................
یه آدمهایی تو زندگی هستن که :
باعث میشن
یه کم بلندتر بخندی
یه کم پر رنگتر بخندی
یه کم کمتر درد بکشی
یه کم بهتر زندگی کنی
وقتی نگاشون میکنی آرومتر میشی
وقتی صداشونو میشنوی دلت قرص میشه
وقتی ناراحتی پناهت میشن
وقتی غمگینی سنگ صبورت
وقتی گریه میکنی شانه هایشان را دریغ نمیکنند
بی هیچ پرسشی .. بی هیج منتی ... بی هیچ توقعی
دوستت دارند ...
قدرشان را بدانید ... شاید همیشه نباشند ...
روزها آشوب دلم را
با گذر از خیابانهای غمگین این شهر
گمراه میکنم
ولی شبها
خاطراتت مرا ناگهانی
در آغوش میفشارند ...
............................
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست
دلی هست
ولی جانی نیست ...
.........................
سطح تحصیلات افراد
مطلقا هیچ ارتباطی با
میزان شعورشان ندارد ...
............................
تابستان را که داغ نیامدنت کردی
پاییز را سرد نبودنت نکن ...
گناه دارد ....
در زندگی هر کسی لحظه ای هست که در مسیر اندوه و افسوس قرار میگیرد
آن وقت یک راه برای عبور وجود دارد
کتاب ، کتاب و کتاب
کتاب را فراموش نکن
در آن لحظه پر اندوه و غم ...
..................................
بزرگترین خیانتی که انسان میتواند به خودش بکند
ترس از این است که
دیگران درباره اش چه فکری میکنند ؟؟؟
.............................
بدی کردن به علت نشناختن خوبی هاست
به علت ناآگاهی ست
آنکس که به بدی دست میزند
قابل ترحم است
نه قابل تنفر ....
.................................
چایت را بنوش و نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
مشتی کاه میماند برای بادها ........
............................