شاهد بوده ای
لحظه ی تیغ نهادن بر گردن کبوتر را ؟؟؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه مینوشد پرنده ؟؟؟؟؟
تو آن لحظه ای ؟؟؟
تو آن تیغی ؟؟؟
تو آن آبی ؟؟؟
من آن پرنده ....؟؟؟
سید علی صالحی
دره ها گلوله خورده اند
جنگل گلوله خورده است
خون همین حالا دارد
در انارها جمع می شود ..
من اما
بر تپه ای نشسته ام
بهمن کوچک دود می کنم...
یعنی تنهایم
یعنی نام هیچکس در دهانم نیست
و اندوه را
مثل عینکی دودی
بر چشم گذاشته ام ..
باید بروم
این بهمن کوچک را ترک کنم
اسفند را
بهار را هم...
نه با مرگ
که چیز مسخره ای است...
آن راهِ کوچک
که بعد از درخت ها لخت می شود
هوسِ بیشتری دارد...
گروس عبدالملکیان
تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم…
تو با “بال” پروانه ی من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشم تو مستم…
خمار است میخانه ی من…چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی…
سفر کرده ، باخانه ی من چه کردی؟
جهان من از گریه ات خیس باران…
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟
مرحوم افشین یدالهی
................................................................................................................................
غ . ن : این شعر و فقط با صدای سینا سرلک باید گوش داد روی سریال شهرزاد و فقط گریه کرد ...
دلت تهرون ، چشات شیراز
لبت ساوه ، هوات بندر
بمم هر شب ، تنم تبریز
سرم ساری ، چشام قمصر
دلم ، دل تنگه تنگستان
رو دوشم درد خوزستان
غرورم ایل قشقایی
تو رگ هام خون کردستان
تو خونه م جنگ تحمیلی
تو خونه ت ملک اجدادی
خرابم مثل خرمشهر
ولی ، تو خرم آبادی
تمام کودکی هامو بهم دنیا بدهکاره
تو با لالایی خوابت برد منم با موج خمپاره
دیگه خسته ام از این شهرو از این دنیای وا مونده
می خوام برگردم اونجایی که انگشتام جا مونده
دلم بعد از تو با هر چی که ترکش داشت جنگیده
دیگه بعد از تو به هر کی که درکش کرد خندیده
رو دستم داغ سوسنگرد
تو قلبم عشق خونین شهر
خیالم رکس آبادان
اسیرم باز توی این شهر
موهات قشلاق دستامه
برام بن بسته هر کوچه
مث تالار آیینه
به هر سمتی برم پوچه
دیگه خسته ام از این شهرو از این دنیای وا مونده
می خوام برگردم اونجایی که انگشتام جا مونده
دلم بعد از تو با هر چی که ترکش داشت جنگیده
دیگه بعد از تو به هر کی که درکش کرد خندیده
............................................................
پ . ن : چاووشی طوری میخونه انگار سرب داغ میریزه تو رگات و از چشمات در میاد .. صداش مثل چاقو تو قلبت می شینه و هی میچرخه توش ..