بعضی وقتها به جای جر و بحث
فقط و فقط به طرف مقابل نگاه میکنم
و تعجب میکنم
تعجب میکنم
از اینکه ..
این حجم وسیع بی عقلی و نفهمی چطور
توی کله ای به این کوچکی جا شده ....
آل پاچینو
................................................
انسانهای احمق نه از کتاب خوششان میاید
نه از فیلمهای مفهومی
و نه هر چیزی که
آنها را وارد به " تفکر " کند
آندره ژید
......................................................
رودخانه ها هرگز به عقب بر نمیگردند
مثل رودخانه باش مثل رودخانه زندگی کن
گذشته را فراموش کن
و فقط روی آینده ات تمرکز کن ..
....................................................
مردانی را میشناسم
که هنگام دعوا با همسرشان
با عصبانیت داد نمیزنند
نمیشکنند ..
تهمت نمیزنند ..
" تنها "
قدم میزنند ..
و در خلوت خود فرو میروند
و
.....
در تراس
به دوست دخترشان زنگ میزنند و میگویند
جوجوی من چطوره ؟؟؟؟
عنتر خانوم باز ریده تو اعصابم ...
........................................................
دلتنگ که میشوم ...
پنجره ها را می بندم ..
کرکره ها را پایین میاورم ...
و روی سر در قفسم می نویسم ...
به علت برودت هوای عشق ..
همه پروازها به مقصد آسمان
مسدود
است ..
سوسن درفش
................................................
پنج شنبه ..
شبیه یک خط مانده به پایان
شبیه آخرین روز اسفند
شبیه روز قبل عید است
گیج و دستپاچه
این آشفتگی
زیباترش میکند
دختر مو بلند هفته
آبشا ر موهایش را که باز میکند
حواس هفته پرت میشود
بس که زیباست ..
بس که پریشان است
روشنک آرامش
..................................................
بعضی احساس ها کلمه نمیخواهد
صدا میخواهد ..
لحن میخواهد ..
مثل دوست داشتن
بعضی حرفها را
نباید نوشت ..
نباید تایپ کرد ..
مثل " دوستت دارم "
دوست داشتن را باید کنار گوشش زمزمه کرد
نجوا کرد ..
و دوستت دارم را با بوسه نشانش داد
چرا نسلی شدیم
که لبهایمان را از یاد برده ایم
و فقط به دستها تکیه کرده ایم ..
فرشته رضایی
..........................................................
گنجشگ روزی ام
وقتی سهم من از دستهای تو
یک مشت دوستت دارم خشک وخالی هم
....
نمیشود ...که نمیشود ...
سوسن درفش
...............................................
مدرسه که میرفتیم
هر بار که دفتر مشقمون رو جا میزاشتیم
..
معلممون با طعنه میگفت " مواظب باش خودت رو جا نزاری "
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم مگه میشه آدم خودشو جا بزاره ...؟؟
بزرگ تر که شدیم بارها و بارها
یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم
در یک کافه ،دریک خیابان
در یک خاطره
در یک آغوش ..
......................................