به صبح شنبه می مانی...
در غربت!
به غروب جمعه می مانی...
در دلگیری!
و به عصرهای سه شنبه...
در کسالت بار بودن!
هرطور که بخواهی حساب کنی
دوست داشتنی نیستی،
من اما به طور احمقانه ای...
عاشقت هستم!
| طاهره اباذری هریس |
چه رنجی است خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد، نه باران.
از هراس، از کلمات،
هرشب خوابهای آشفته میبینیم.
به این جهان آمدهایم که تماشا کنیم؛
صندلیهای فرسوده و رنگباخته
سهم ما شد.
انتخاب ما مرواریدهای رخشان بود.
| احمدرضا احمدی |
کاش می شد ...
تمام آدم های غمگین و تنهای جهان را در آغوش کشید
برایشان چای ریخت، کنارشان نشست
و با چند کلام ساده
به لحظاتشان رنگ آرامش پاشید
و حالشان را خوب کرد ...
کاش می شد این را قاطعانه
و آرام در گوش تمام آدم ها گفت؛
که غم و اندوه، رفتنی است
و روزهای خوب در راه اند
که حال همه مان خوب خواهد شد...
| نرگس صرافیان طوفان |
من هنوز هم منتظرم...
من هنوز هم منتظر آرامشی هستم که سال هاست به من قول داده است زود بیاید و برایم موسیقی خوشبختی را بنوازند.
منتظرم که خستگی هایم از من خسته شوند و به سفری طولانی بروند.
منتظرم که لبخند،لباس قرمزش را بپوشد و با من شراب بنوشد.
منتظرم که ساعت ها بخوابند و من بتوانم طعم زندگی را بچشم.
میدانی غم انگیز است؛
آن روز که به خودت نگاه میکنی و میبینی “انتظار کشیدن ” را بهتر از هرکار دیگری بلدی...
| شقایق جلیلی
صبور
مثل درختی که در آتش میسوزد
و توان گریختن ندارد
حیرتزده چون گوزنی
که شاخهای بلند
در شاخه گرفتارش کردهاند
این روزها این چنینیم...!
| شمس لنگرودی |