حتما نباید انار بود
دل هرکس را بفشارند
از خون سر می رود
مه سا رهنما
اشتباه میکنند بعضی ها
که اشتباه نمیکنند!
باید راه افتاد
مثل رودها
که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمیرسند.
رفتن
هیچ ربطی به رسیدن ندارد.
سید علی صالحی
زندگی تاریک است
اما خوابم نمی برد
شبیه دو دست که مُچ انداخته اند
گاهی به پهلوی چپ می افتم
گاهی به پهلوی راست.
مجید سعد آبادی
آرامم
مثل کشتی در اعماق
و سرنوشت هیچ مسافری برایش مهم نیست
قائم ععظمی
خیالی نیست دیگر دردهایم را نمی گویم به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید امید صباغ نو همه ی ما بی جهت، یک جور عجیبی جدی گرفته ایم سید علی صالحی
فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم
که جهان را،
دست شسته ام از تو.
بین من و تو...
هر آنچه بود
تیمور بود
یک پایش می لنگید...
نسیم جعفری
هـر جـا نَبُـوَد شـرم، بـه تـاراج رود حُسن
ویران شود آن باغ که بی در شده باشد
صائب تبریزی
مثل یک ماهی افسرده و غمگین در آب
گریه کردم که کسی بو نبرد حتی تو
شهرام میرزایی
هر که خود داند و خدای دلش که چه دردی ست در کجای دلش اخوان