نه از تو، نه از من
چه زیبا گفت مهران مدیری:
چه دفاعی بکنم آقای قاضی؟!
من شریف تربیت شدم. من شریف بزرگ شدم.
نه کسی منو می شناخت. نه ثروتمند بودم، نه معروف و نه هیچ چیز دیگه ای.
من ساده بودم .
من همه چیز رو باور می کردم. من با هیچ کس مخالفت نمی کردم.
من مقاومتکردم تا حد توانم.
اما من توانم کم بود. بنده ضعیف بودم.
برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران.
من به همه احترام می گذاشتم.
اما گاهی یادم می رفت چه کسی هستم.
و من شروع کردم به بازی کردن
و من اشتباهیم.
من نه طبیب بودم [که بیماری جامعه ام رو درمان کنم]،
نه پلیس [که بعنوان مجری قانون با مشکلات جامعه ام مبارزه کنم]،
نه شاعر [که با سخنوری مردم جامعه ام را راهنمایی کنم] ؛
و نه خلافکار!
من فقط اشتباهی بودم.
من از اولش هم اشتباهیبودم.
تقصیر من بود. اما تقصیر دیگران هم بود.
اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم.
هیچ چیز رو توی جیب خودم نذاشتم.
من فقطاشتباهی بودم.
خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم.
من کسی رو اذیتنکردم.
من فقط اشتباهی بودم.
من چه دفاعی می تونم از خودم بکنم؟
من بی دفاعم.
حالا من موندم و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشیخودم.
آقای قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم.
خدایا تو منو ببخش ... ! .