راه کج بود نشد تا به دیارم برسم
فال من خوب نیامد که به یارم برسم
بی قراری رسیدن رمق از پایم برد
نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم
شهریاری پر از اندوه مریم هستم
شاید آخر سر پیری به نگارم برسم
استخوان سوز سیاهی زمستان شدهام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم
عشق هرروز دلم را به کناری می برد
عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم
مرگ دلبستگی آخر دنیای من است
می روم شاید روزی به مزارم برسم
شهریار