صدفی به صدف مجاورش گفت:
در درونم درد بزرگی احساس میکنم،
دردیسنگین که سخت مرا میرنجاند.
ستایشاز آن آسمان ها و دریاهاست.
من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم.
ظاهرو باطنم خوب و سلامت است.
در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبورکرد و سخنانشان را شنید.
به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بودگفت:
آری! تو خوب و سلامت هستی اما دردی که همسایهات در درونشاحساس میکند
مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.
جبران خلیل جبران