چه ایده ی بدی بوده، دایره ای ساختن ساعت!
احساس می کنی همیشه فرصتِ تکرار هست ...
اما ساعت دروغ می گوید؛ زمان دور یک دایره نمی چرخد!
زمان بر روی خطی مستقیم می دود
و هیچگاه،
هیچگاه،
هیچگاه باز نمی گردد ...
ایده ی ساختنِ ساعت به شکل دایره، ایده ی جادوگری فریبکار بوده است!
ساعتِ خوب، ساعت شنی است!
هر لحظه به تو یادآوری می کند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمی گردد.
اگر روزی خانه ی بزرگی داشته باشم،
به جای همه ی دکورها و مجسمه ها و ستون ها،
ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و می گویم
در آن ساعت شنی، آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به
اندازه ی متوسط عمر یک انسان طول بکشد ...!
تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان، «خط» است نه «دایره»!
و زمانِ رفته، دیگر باز نمی گردد ...!