آنچه از مهاجرتم آموختم :
1- قدر آفتاب را بدانم هرگز فکرش را هم نمیکردم مردم بسیار ی از دنیا ماهها را در انتظار خورشید باشند
اینجا داشتن یک روز آفتابی به تنهایی دلیلی مهم برای شادی است . تا آنجا که در یک روز آفتابی مردم تا به هم میرسند و حتی
در ایمیل هایشان ابراز خوشحالی میکنند و برای هم لذت بردن از آن روز آفتابی را آرزو میکنند .
2- مهم نیست پلیس باشم یا یک دوره گرد وقتی بچه ای اسحله اش را به سمتم میگیرد تسلیم شوم
3- تفاوت اصلی ترین موضوع در دنیا است اگر تفاوت را بپذیریم شاید کمتر جنگی هم در دنیا پیش بیاید
4-من فهمیدم دنیا پر از تفاوت است کسی دوست دارد همجنس گرا باشد یا کسی دوست دارد حجاب داشته باشد این تفاوت است و
میشود همه این آدمها در آرامش زندگی کنند
5- تنهایی : فهمیدم من برای شاد بودن وابسته به وجود دیگری نیستم میشود کتابت را برداری و کنج کافه ای بنشینی و از زندگی و تنهایی
ات هم لذب ببری و شاد باشی
6- پیری : فهمیدم رانیشگاه برای شصت سالگی به بعد است باید از آن سن هفته ای یک بار آرایشگاه بروم همیشه کمی آرایش داشته باشم
و شیک ترین لباسها را بپوشم . جوان همین که ورزش کند کافی است و زیبا ...
7- اولویت هایم تغییر کرد فهمیدم تفریح اولین گزینه ام باید باشد برای پسرم نه دانستن مهارتهای خاص و چند زبان به کار میاید و نه حل
معادلات پیچیده و قهرمانی المپیادها ، تنها باید برایش خاطرات شادی بسازم فهمیدم خانه و لباسم مهم نیست اما مهم است که سالی چند
مسافرت بروم و هفته ای چند بار به رستوران .. من برای شادی آفریده شده ام
8- رابطه : فهمیدم در دنیای امروز چیزی به اسم با کلاس تر بودن وجود ندارد و در واقع اینجا میگویند گنده دماغ ..چه بسا در آسانسور به هم
سلام میکنند و در خیابان گپ میزنند و در رستوران هم بقیه غذایشان را با خود میبرند ..
9- فهمیدم لباسهای کوتاه و شیک فقط برای خوش اندامها نیست یاد گرفتم با ظاهر خودم مشکلی نداشته باشم دنیا پر ازچاق ها و دماغ
های بزرگ و پوست های پر لکه است و کسی بابتش ناراحت نیست .
10- فهمیدم آدمها ساده تر از تصور ما هستند و یاد گرفتم مدام از خود نپرسم منظورش از این حرف چه بود بلکه تنها آنچه را کسی میگوید
بشنوم . همین
11- از آدمها تعریف کنم و احساساتم را بروز دهم مهم نیست همکار باشیم یا استاد و دانشجو لباس زیبای دیگران ومهربانی شان را تحسین
کنم ..
12 -فهمندم همه آدمها به وطن دوستی نیاز دارند این بذر هویت ماست هر چقدر هم کسی از خاکش دلگیر باشد باز هم هرجا اسم کشورش
بیاید لبش به خنده باز میشود و چیزی در دلش زنده میشود ...
منصوره صالحی ..