گلویم که پیشش گیر کرد
محکم به پشتم زد...
لیوانی آب به دستم داد و گفت
لقمه های بزرگ نگیر .....
................................
پیامبر من ...
از معجزاتش این بود
بیهوده می شکنی ام ....
مثل قلکی
پر از تشتک نوشابه
سنگین و خالی ام .....
.................................
سوء تفاهم
گلویم که پیشش گیر کرد ................................ پیامبر من ... از معجزاتش این بود
محکم به پشتم زد...
لیوانی آب به دستم داد و گفت
لقمه های بزرگ نگیر .....
که شیرینی لبهایش
هیچوقت دلم را نمیزد..!
.....................................
بی تو هر سال بر من
بهار می آید؛
زمستان اما برای همیشه
بر لب های من
خواهد بارید ..
.................................
آه باز پاییز ...
آواره تر از باد
آوار تر از برگ
آه
امشب چقدر پاییزم ...
.......................................
شیرین من
شیرین زبان
چیزی بگو
اوقاتم بدجوری تلخ است..!
.....................................