دکتر مرتضی شیخ پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمیگرفت و هرکس هر چه میخواست در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون
حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان ) اکثر مواقع بسیار از بیمارانی که به مطب او مراجعه
میکردند به جای پنج ریالی سر فلزی نوشابه داخل صندوق میانداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود ...
دختر دکتر نقل میکند : روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه نوشابه های فلزی است با تعجب گفتم پدر بازی تان
گرفته ؟ چرا سرنوشابه ها را می شوئید پدر جوابی داد که اشگم در آمد ..
این سر نوشابه ها ی تمیز را آخر شب دراطراف مطبم میریزم تا مردمی که مراجعه میکنند از این ها که تمیز است استفاده کنند
آخر بعضی ها خجالت میکشند که چیزی داخل صندوق مطب نیندازند
اومدم بنویسم روحش شاد ..یک لحظه فکر کردم اگه روح آدمی با قلبی به این بزرگی شاد نباشه روح کی میخواد شاد باشه ؟
بهتر دونستم بنویسم راهش ، اندیشه اش و کردارش پر رهرو .........