خداوندا ....
برگ در هنگام زوال میافتد و میوه به هنگام کمال ...
اگر قرار بر زمین است میوه ام گردان و بعد ببر ...
بارالها زمین تنگ است و آسمان دلتنگ ..
بر من خرده نگیر اگر نالانم ...
من هنوز رسم عاشقی را نمیدانم
خداوندا کمک کن پیمانی را که در طوفان با تو بستم در آرامش فراموش نکنم و در طوفان های زندگی با خدا باشم نه ناخدا ...
بارالها ...
به دل نگیر اگر گاهی ربانم از شکرت باز میایستد ، تقصیری ندارد
قاصر است کم میاورد در برابر بزرگی ات ...
لکنت میگیرد واژه هایم در برابرت ..
دردلم اما همیشه ذکر خیرت جاریست ... من برای بندگی تو هزار و یک دلیل میخواهم
ممنونم که بی چو ن و چرا برایم خدایی میکنی ...
امکان ندارد که کسی چراغی برای دیگران روشن کند وخودش در تاریکی بماند ...
خدایا .. پنجره ای برای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن لازم ندارم ...
امیدم به توست . پس بی آنکه نامم را بپرسی و دفترهای دیروزم را ورق بزنی رحمتت را برای عزیزانم همه جاری کن ..
آمین ...