سالها از آخرین "شب به خیر" ای که گفتی میگذرد
و من - چه ناباورانه - هر روز
به شوق "صبح به خیر" گفتن به تو
از خواب بیدار میشوم!
.................................
ساحلی متروکه ام
تنها رونقم کشتی هاییست
که در غمت به گِل نشسته اند...
......................................
چه فرقی میکند
پله ها
خط های عابر پیاده
یا درختهای کنار جاده
وقتی که هرچه می شمارمشان به تو نمیرسم
....................................
مسخره است ؟؟
مسخره
چه غریبانه
میگرییم در آغوش یکدیگر
هر کدام از غم کسی دیگر..
...........................................