تا به فکرم می رسد با من چه کردی ... بگذریم
مرگ مرهم می شود وقتی که دردی ... بگذریم
سبز بودم بر درختی تا تو را دیدم ، ببین
برگ هم عاشق شود ، کم کم به زردی ... بگذریم
من تو را از دور هم می دیدم و راضی ، تو خود
خواستی نزدیک من باشی ، به مردی ... بگذریم
(آنقَدَرها که تو را می خواهمت ، می خواهی ام ؟)
در کشاکش بودم و در سر نَبَردی ... بگذریم
من تمام زندگی را باختم ، این درد نیست !
درد این حسِ من و عشقت به فردی ... بگذریم
یک نگاه سرد بندازی به رویم ، رفته ام
قاصدک دیدی وزد تا باد سردی ... ؟ بگذریم
عشق گفتی نیست در عالم فقط در قصه هاست !
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم
- محمد تاجیک -