از این راهرو یک نفر رد شده .. که عطرش همونه که تو میزنی از این راهرو یک نفر رد شده .. مث وقتایی که تو ناراحتی یه جوری دلم تنگ میشه برات .. محاله بتونی تصور کنی .................................................. دستان من نمیتوانند ....................................................
برای به زانو در آوردنم .. تو از مرگ حتی جلو میزنی
نفس میکشم با تمام وجود .. عجب عطر خوبی زده لعنتی
گمونم نمیتونی حتی خودت .. جای خالیتو تو دلم پر کنی
نه ، نمیتوانند
هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند !
تو ،
به سهم خود فکر میکنی
من ،
به سهم تو ...
" گروس عبدالملکیان "