روی زمین نشستم و سرم را میان دستانم گرفتم. فکر کردم کاش می توانستم پیچ سرم را از گردنم جدا کنم.
آن را روی زمین بگذارم، شوت محکمی به آن بزنم تا آن جا که ممکن است دور و دورتر برود.
آن قدر دور که دیگر نتوان پیدایش کرد. اما من حتی شوت زدن بلد نیستم.
حتمن سرم همان کنار می افتاد.
"من او را دوست داشتم - آنا گاوالدا"