گم شده ای
راس ساعت دو صفر و دو صفر دقیقه
که پیدا شوی شاید...
نگرانی ام از نیمه شب است و سرما
و تابلوهایی که نکند با باد چرخیده باشند!
پیاده رو ها را به کفش هایت مبتلا نکن
بگذار پا نخورده بماند این برف
و به راه های بهتری فکر کن
مثلا
همین جا توی آغوش من هم*
می شود گم شوی
راس هر ساعتی که دلت خواست
که پیدا شوی شاید.
"مهدیه لطیفی"
.........................
احساس
سنگ خارا نیست
که همین طور بماند و
بماند و
بماند...
احساس مثل شاپرک
مثل عطر
می پرد!
درست توی همان روزهایی که دوستت دارم
دوستم داشته باش!
"مهدیه لطیفی"