این روزهای تلخ به معنای واقعی کلمه تلخ در کلبه کوچک تنهاییم با مشکلی که برای پسرم پیش آمده وقتی به بینی ورم کرده و کبود و
دفورمه اون نگاه میکنم .. به خودم میگم .. یک ضربه کوچک با یک تیغه کوچک روی صورت وقتی اینکارو میکنه.. ببین ضربات روحی با روح چه
میکنه ؟
درحوادث روزگار جسم هم مانند روح درگیر میشه ... روح انسان هم ضربه میخوره .. میشکنه .. زخمی میشه ... خونریزی میکنه .. درد
میکشه .. متورم میشه .. دفورمه میشه .. کبود میشه ..گریه میکنه ... مچاله میشه ...
ولی ما اونو نمی بینیم .. وقتی آسیب روحی میبینیم از کنارش به راحتی رد میشیم ... رسیدگی که به یک شکستگی کوچک مثل بینی
میکنیم هرگز به روحمون نداریم .. وقتی روح آسیب می بینه خسته و عصبی هستیم .. دائم گریه میکنیم .. مچاله ایم .. پرخاشگریم ..
عصبانی و بد عنقیم .. از زمین و زمان شاکی هستیم .. روحمون زخمیه .. خونریزی میکنه .. خودشو به در و دیوار قفسه سینه میکوبه ..
تنگی نفس میگیریم .. دردهای جسمانی امونمونو میبره .. ولی بازش بهش بی اعتنایی میکنیم .. یه چیزی ..یه چیزی مثل خوره از تو
وجودمونو میخوره ... ولی ما با بی اعتناییم ...به این روح خسته ..
یه انگشت کوچک اگه بشکنه عکس میگیریم .. آتل میبندیم ..مسکن میخوریم بعد از خوب شدنم پسا مراقتب فیزیوتراپی میریم .. ولی وقتی روح
میشکنه .. هیچ آتلی ..هیچ مراقبتی .. هیچ مسکنی .. هیچ پسا مراقتبی نداره ..
اسیر زندان انفرادی قفسه سینه است این مظلوم بی پناه ...
وقتی فرهنگ ما رفتن به روانپزشک و روانکار و دیوونگی میدونه و پول هدر دادن ، پیش یه دکتر روانکاو نمیریم ... پیش مشاور نمیریم ..
انسان بدون روح هیچ نیست .. هیچ .. اگه یک روز فقط 24 ساعت این روح خسته جسم و رها کنه و بره ... بره و دیگه برنگرده .. متعفن
میشیم ... میگندیم .. باید مثل گوشت تو یخچال بمونیم تا بو نگیریم .. اهمیت روح تا این حده .. اما همین روح عزیز که از خدا در جسم و
کالبدمون دمیده شده و ما رو هویت و ارزش بخشیده ... انقدر در نظر ما بی ارزشه .. انقدر بهش بی توجهیم ...
مثل ماهی که تا وقتی تو آبه ... نمیفهمه کجاست هی آب آب میکنه و دنبال آب میگرده ...
وقتی از آب میفته بیرون تازه میفهمه چه بلایی سرش اومده و تا حالا کجا بوده ولی خیلی دیر شده ...
قدر روح خسته مونو بدونیم .. بهش توجه کنیم .. گاهی دستشو بگیریم و ببریمش پارک .. ببریمش جاهایی که دوست داره .. هر کی میدونه
روحش چه جوریه ..چی ازش میخواد .. چی دوست داره از چی بدش میاد ... وقتی کاری میکنی که از ته دل راضی نیستی .. و میدونی
اشتباهه .. این نشون میده که روحت این کار و دوست نداره .. پسش میزنه ..
به روحمون .. به این خسته در زنجیر و این زندانی پشت قفسه سینه بیشتر برسیم .. و قدرشو بدونیم قبل از اینکه ترکمون کنه ..
وقتی آسیبی می بینه .. ببریمش دکتر .. مراقبش باشیم ...اگه خسته و عاصی بشه اگه ترکمون کنه ؟؟؟؟؟؟