خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو
حیف که مانده پیش من خاطره ات بجای تو
رفتی و آشنای تو بی تو غریب ماند و بس
قلب شکسته اش ولی پاک و نجیب ماند وبس
طعنه به ماجرا بزن اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن دل به ستاره ها بزن
تکیه به شانه ام بده دل به ترانه ام بده
راوی آوارگی ام راه به خانه ام بده
یکسره فتح می شوم با تو اگر خطر کنم
سایه ی عشق نیز شوم با تو اگر سفر کنم
شب شکن صد آینه با شب من چه می کنی
این همه نور داری و صحبت سایه می کنی
وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می کنم ولوله ای دوباره کن
با تو چه فرق می کند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم
((افشین یداللهی))
خدای من از اینکه صاحب این همه ذوق و هنر و شعر این قلب رئوف و مهربان اکنون در زیرخاک آرمیده قلبم میلرزد خدایا ترا به عزت وجلالت سوگند که روحش را قرین رحمت کن و همه گناهانش را بیامرز به حرمت این کلمات زیبا و نغز که در ضمیرش گذاشته بودی آمین یا رب العالمین