بنده نمیدانستم مثنوی هفتاد من چیه و فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه ؟
ولی این شعر مولانا داستان هفتاد من را برایم روشن کرد
من اگر با من نباشم میشوم تنهاترین
کیست با من گر شوم من باشد از من ماترین
من نمیدانم کی ام من لیک یک من در من است
آن که تکلیف من اش با من من من روشن است
من اگر از من بپرسم ای من ای همزاد من
ای من غمگین من در لحظه های شاد من
هر چه از من یا من من در من من دیده ای
مثل من وقتی که با من میشوی خندیده ای
هیچ کس با من چنان من مردم آزاری نکرد
این من من هم نشست و مثل من کاری نکرد
ای من بامن که بی من من تر ا من میشود
هر چه هم من من کنی حاشا شوی چون من قوی
من من من من من بی رنگ و بی تاثیر نیست
هیچ کس با من من من مثل من درگیر نیست
کیست این من با من زمن بیگانه تر
این من من من کن از من کمی دیوانه تر ؟
زیر باران من از من پرشدن دشوار نیست
ورنه من من کردن من من من عار نیست
راستی .. این قدر من را از کجا آورده ام
بعد هر من بار دیگر من چرا افتاد من
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من ...
اگر بشمارید درست 70 بار کلمه من در آن تکرارشده
احسنت بر مولانا واقعا نابغه بوده واقعا...
دکتر الهی قمشه ای