زن مرد ثروتمندی نمیخواهد
یا خوش چهره و یا حتی شاعر
او مردی را میخواهد
که بفهمد چشم هایش را ...
و اگر ناراحت شد
به سینه اش اشاره کند و بگوید
اینجا وطن توست ..
نزار قپانی
...............................
میدونی وقت تولد وقتی خدا داشت بدرقه مون میکرد چی گفت ؟
گفت داری به دنیایی میری که غرورت را میشکنند و به احساس پاکت سیلی میزنن
نکنه ناراحت بشی ..
من تو کوله پشتیت عشق گذاشتم تا ببخشی ...
خنده گذاشتم ... تابخندی
اشگ گذاشتم ..تا گریه کنی
و مرگ گذاشتم ... تا بدونی دنیا ارزش بدی کردن ندارد
پس خوب باش و خوبی کن .. فقط همین
حتی اگر ندانند ...