چتر باران زده ات روی سرم هست هنوز
من و معشوق خیالی به خیابان زده ایم
علی رمضانیان
...........................................
گونه ات بینم و بیتاب که دندان بزنم
سیب را با تو اگر رابطه ای هست بگو
...........................
هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان
در جشمم از تمام خوبان سری هنوز...
حسین منزوی
......................................
کسی که باید برود خواهد رفت
حالا تو هی در را قفل کن
روی یخچال
بزرگ و خوش خط بنویس دوستت دارم
روی تخت جنگلی از گلهای سرخ بکار
و برایش آهنگ مورد علاقه اش را زمزمه کن
کسی که باید برود
با پا که نه ..
از درون میرود ...
چشم باز میکنی و می بینی باید با نبودش کنار بیایی
مثل پیرمردها
که با آلزایمر
مهدی صادقی
........................................
به خدا دوست داشتن تو
دست من نیست خب
خودت بگرد ببین
مهرت را
کجای دلم
انداخته ای ...