دزدمونای زندگی شـــــــــاعری درام!
هارمونی منظم آثــــــــــــــــار بتهوون
مانتو کلوش! خانم دانشکده، سلام!
از بس قدم زدم به دلیل همین غـزل
بر گُــرده های شهر بجا مانده رد پام
این روزهــــــا بدون تو، نه سینما نه پیتـ…
..زا، من نشستهام و همین بسته آدامـ…
..سی که تو آن دوشنبه به من هدیه دادهای
با یک بغل ـ به قـــــول خودت ـ عشق، احترام
آدامس میجوم و به تو فکر میکنم
بــــــــر مبلهای کهنه سلمانی غلام
هی قرص، هی مسکن اعصاب، هی غزل
بیخوابی من و دو سه بسته «لـــورازپام»
تقصیر تست، پای دلم را وسط نکش
ای در کنـار شعر من آهنگ بی کلام!
این ترم واحد غزلـم را تو پاس کن
آن ترم زیر برگه من بود ـ 9 ـ تمام
مصراع آخری چقدر پــــــــاک و ساده است
ماییم*، همیشه مخلصتان، نقطه. والسلام!
حامد عسکری