باران که گرفت غربتم را شستم
دلتنگی تلخ عزلتم را شستم
یک شب تو به خواب من مرا بوسیدی
یک هفته ی بعد صورتم را شستم ................................................
من نخل شدم ، قرار شد خم نشوم
جز با تو و خنده هات ، همدم نشوم
یک سیب دگر بچین و حوایی کن
نامردم اگر ، دوباره آدم نشوم.................................