افرادی هستند که وارد زندگیت میشوند نه برای ماندن نه برای ساختن نه برای آرامش نه برای ارتقاء روح و جسم رنجورت ..
افرادی هستند که میایند ، درکنارشان آرامش معنایی ندارد میایند و با خود میبرند همه اعتبار ی را که سالیان سال برای بدست آوردنشان
خون دل خورده ای ... میایند و میبرند اعتماد به نفس ، غرور ، شخصیت و عزت نفست را .. میایند تا به تو ثابت کنند که هیچ نیستی ..
کسانی که با خود خواهی و غرور چنان خود را برای حضور در زندگیت محق میدانند که خودت هم باور میکنی که باید باشند ...
آنقدر اصرار به ماندن میکنند و دم از دوست داشتن میزنند که با هیچ دلیل و منطقی راضی نمیشوند ..نه برای اینکه دوستت دارند نه ،
نه برای اینکه به قول خودشان بی تو نمیتوانند زندگی کنند باز هم نه .. میایند دم از عشق میزنند برای اینکه آن حسی را که در کنار شما
و روح شما دارند در هیچ کجای دیگر ندارند .. و این دوست داشتن صرف شما نیست بلکه دوست داشتن خود خودشان است ..
نمیروند ... آنقدر نمیروند تا اینکه اتفاقی ناگوار ، حادثه ای تلخ و سیاه آنان را مجبور به رفتن کند .. اینبار میروند چون چاره ای ندارند جز رفتن ..
به همان هزار و یک دلیلی که نمیرفتند و اصرار به ماندن داشتند ... اینبار با هزار و یک دلیل دیگر ماندن را صلاح نمیدانند ... اینبار خود را محق
میدانند که نباشند وقتی میروند .. برای همیشه میروند ...
تازه میفهمی که وجودشان جز غم و اندوه و اشگ و حرمان ثمره ای برای زندگیت نداشته ، تازه معنای آرامش و سکوت را میفهمی ...
کسانی که در کنارشان آرامش معنایی ندارد..
بعضی ها رفتنشان از ماندنشان زیباتر است .. بعضی ها را باید از حریم قلب و روحت دور راند .. بعضی ها را هرگز نباید درخلوت روحت راه
داد ..
این بعضی ها هرگز فراموش نمیشوند ... چون رد پایشان در قلب و روحت همیشه میماند ..
ولی وقتی رفتنشان مترادف آرامش است و ماندنشان متضاد آن ... پس بهتر است که نباشند ..
بهتر است که بروند وپشت سرشان را هم نگاه نکنند ... بهتر است که تو نیز پشت سرت را هم نگاه نکنی .. بودنشان را هرگز نخواهی ..
چون آنچه را که در کنارشان از دست داده ای
هزاران بار بیشتر از آنچه بوده که در کنارشان بدست آورده ای ...
از رفتن بعضی ها نباید ناراحت شد نباید اشگ ریخت نباید افسوس خورد ... باید قدر این آرامش نسبی را دانست و خدا را شکر کرد ..
به بعضی ها باید گفت مرسی نیستی ... عزیزم .. مرسی .. خدایا شکرت