شاید روزی اگر می آمدی
شعر هایم دیگر
حس دلتنگی نداشت
شاید این بغض فروخورده
دیگر از باران
تمنای هم آوازی نداشت
شاید روزی اگر می آمدی
زندگی دیگر
روز های تکراری نداشت
دیگر از فردا
طلوع صبح
رنگ تنهایی نداشت ...
................................................
حالا که رفته ای
نشسته ام لب پنجره
چشم دوخته ام به آسمان
تا باران ببارد
اما نمی بارد
لعنتی
کاش گفته بودی
نام دیگرت
باران است ...
محمد شیرین زاده
.................................................