تنهایی شاید ...
قاب عکسی باشد که
تصویر تو دیگر
در آن نفس نکشد
تنهایی شاید ...
گل سرخی باشد
در دستان دخترکی که
هر روز برگ برگش را
بر باد می سپارد
تنهایی شاید ..
بارانی باشد
که هر وقت می بارد
بغض انتظار عاشقی
شکسته می شود
تنهایی شاید ...
نور مهتاب باشد
بر برکه ای آرام
که ماهیانش هر شب
خواب دریا می بینند
تنهایی شاید ...
شعری باشد
که واژه ، واژه اش
نام تو را فریاد می زند
تنهایی شاید ...
قبری باشد
با دیوار های آجری
که شاعری عاشقانه هایش را
در آن دفن می کند .
((محمد شیرین زاده))