قلب من دیگر از آن من نیست
تو با چشمانت قلبم را ربودی
و با دستان مهربانت
شریان های احساسم را نوازش کردی
و من دوباره متولد شدم
قلب من دیگر از آن من نیست
به تپش های قلب من گوش کن
آن ها نام تو را صدا می زنند
نام تویی که تولد دوباره منی
حس ناب نفس کشیدنی
مهربانم ، با هر دست خط تو این منم که باز
دیوانه و شهره شهر می شوم
به داد من برس ، وگرنه غرق می شوم
((محمد شیرین زاده))