با چشمهای تو
آن چشمهای مهربان پاک
من سالهای سال ..
عشق و امید و آرزو را - در دل و جان - پرورش دادم
با چشم های تو، به گشت باغ ها رفتم
با چشم های تو، سیر چشمه ها کردم
اکنون درین ایام، ایام پیری
از نفس افتادگی، سردی
هم با همان چشمان پاک روزها و روزگارانم
هم با همان امید
هم با همان خورشید
هم با همان عشق
این گرمی و این حال
این جان شیدا، این چنین احوال
پیروزی، عشق است در من
پیروز باشی عشق ..
در سینه من هر روز، هر زمان
در سوز باشی عشق
((سیروس مشفقی))