خسته ام از هوایِ دل کندن
از همه انتظار کشدارم
جاده های سیاه یکطرفه
گفته بودم از عشق بیزارم
خواب بودم شبیه خواب عدم
خواب ...انگار من نبودم هیچ
بوسه ای داغ روی پیشانی
زدی و من هنوز بیدارم
آمدی روزگار تاریکم
نور باران شد از نفس هایت
رفتی و من نکرده ام باور
رفتنت را ،که غرق انکارم
قرص های مرا به من بدهید
زندگی را به من پس بدهید
زخم دارم فقط نمی خواهم
او بداند هنوز بیمارم
من و این خانه ی غم انگیزم
من و این لحظه های لبریزم
به من از خود خبر نخواهم داد
من از این پس همیشه غم دارم
من همیشه پر از تمنا و
تو پر از وعده های پوشالی
گفته بودم تو هم نمی مانی
گفته بودم از عشق بیزارم ..
((روشنک آرامش))